به نام خدا

با سلام و نثار دعای خیر

در رابطه با غرض ورزی‌های آقای مهدوی فر، حسادت‌ها، تنگ نظری‌ها، عقده ورزی‌های، خیالات و… ایشان، توضیحات و شفاف‌سازی‌هایی به شرح مختصر زیر جهت برملا کردن قدرت طلبی‌های وی ارائه می‌گردد:

  • آقای مهدوی فر مردی قدرت‌طلب و خیالاتی است که بر طبق شگرد و شیوه مرسوم خود، با تخیلاتش موضوعاتی را طرح می‌کند و سپس بر اساس آن سوالات و موضوعاتی مطرح نموده و با پاسخگویی به آن سوالات خود را قهرمان ماجرا نموده و یا حریفشان را از میدان به در می‌کند و یا خود را موفق میدان فکر و اندیشه نشان می‌دهد و… درست مانند سفر خیالی ایشان در ۹ سالگی به نوفل لوشاتو و صحبت‌های خیالی با پاسخ‌های خیالی و اندیشمندی‌های خیالی او!!! و اما درست بر عکس آن عمل کردن خودشان در قدرت‌طلبی و اینکه خودشان حاضر نیستند که سوگند یاد کنند که چشم طمع به قدرت و مقام و… ندارند. بر عکس ایشان رسما اعلام می‌کنند که چشم طمع به قدرت و زمامداری امور مملکت دارند آن هم بدون داشتن هرگونه تخصص لازم برای این کار و این وظیفه مهم (در حالیکه در آینده زمام امور مملکت و مدیریت‌های مختلف آن فقط باید توسط متخصصین فن و نخبگان هر رشته‌ای صورت بگیرد و نه اینکه هر کسی که به این نظام و رهبری آن ناسزایی گفته و زندانی رفته و… که در این‌صورت درست مانند همین نظام ظالم، مملکت به دست آدم‌های غیرمتخصص زندان رفته خواهد افتاد و دوباره همین آش و همین کاسه). در اینجا عینا خیال‌پردازی و بلند پروازی‌های ایشان به عینه نقل قول می‌شود:

🔵 محمد مهدوی‌فر: ریش سفیدها، ریش سیاه‌ها

آذر ۱۳۵۷ ، ۹سالم بود. بلیط هواپیما گرفتم رفتم پاریس. تنهای تنها

از اونجا ماشین دربست گرفتم، رفتم نوفل‌لوشاتو، سراغ به سراغ منزل آیت‌الله خمینی را پیدا کردم. درب منزل‌اش باز بود. رفتم داخل منزل. همه تعجب کردند. یک پسربچه‌ی ۹ ساله چطور و چگونه از ایران خودش را به نوفل‌لوشاتو رسانده است.

خبرنگاران ایرانی و خارجی دور مرا گرفتند. گفتند حتما به عشق دیدار آیت‌الله خمینی از ایران به اینجا آمده‌ای!!

گفتم نه. به عشق دیدار صادق قطب‌زاده و ابوالحسن بنی‌صدر و ابراهیم یزدی آمده‌ام.

مرا به داخل یک اطاق نسبتا بزرگ راهنمایی کردند. قطب‌زاده و بنی‌صدر و ابراهیم یزدی را خبر کردند. هر سه وارد اطاق شدند و با من دست دادند. روی زمین نشستیم. قد من کوتاه بود. در میان جمعیت دیده نمی‌شدم. برای من صندلی آوردند. روی صندلی نشستم. بنی‌صدر گفت با ما سه نفر چه کار داری؟ گفتم بگویید همه بیرون بروند. سخن من برای آن‌ها نیست. به اشاره‌ی قطب‌زاده همه از اطاق بیرون رفتند. من ماندم با آن سه نفر

گفتم آیت‌الله خمینی کجاست؟ گفتند آن اطاق روبرویی در حال استراحت است. دست در جیبم کردم یک کاغذ بیرون آوردم. گفتند این چیست؟ گفتم سواد دارید بخوانید. خواندند. روی آن نوشته شده بود:

من روح‌الله مصطفوی فرزند مصطفی، معروف به روح‌الله خمینی و معروف به آیت‌الله خمینی، تعهد می‌دهم، هدفم از این مبارزات سیاسی، برای کسب قدرت نیست. من وقتی به ایران برسم هیچ پست و مقامی نخواهم داشت. در کارهای اجرایی و حکومتی و قضایی و قانونگذاری هیچ دخالتی نخواهم کرد. روحانیون در حکومت بعدی حکومت را تصاحب نخواهند کرد.

بنی‌صدر گفت با این نوشته چه کار کنیم؟

ابراهیم یزدی گفت فکر کنم منظورش این است که ما این نوشته را بدهیم آیت‌الله خمینی در برابر دوربین خبرنگارها بخواند.

گفتم نه منظور من این است که آیت‌الله خمینی در برابر دوربین خبرنگارها این نوشته را امضا کند و سپس مهر مخصوص خودش را از جیب‌اش بیرون بیاورد و کنار امضای خودش را مهر بزند.

قطب‌زاده گفت پسر جان از همین راهی که آمده‌ای باز گرد. حضرت آقا همین دیروز در گفتگو با خبرنگارها این حرف‌ها را زده و در جمع خصوصی هم بارها گفته است.

گفتم کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند. این کاغذ حکم سند را دارد.

قطب‌زاده گفت پسرجان یک پیرمرد ریش سفید ۷۸ ساله که مرجع تقلید است و هرشب نماز شب می‌خواند مگر خلف وعده می‌کند؟!!

ابراهیم یزدی گفت پسرجان. گفتم هی نگویید پسرجان. من اسم دارم اسم من محمد است. گفت ببخشید محمدجان، اینجا این حرف‌ها را گفتی، جای دیگر نقل نکن و در ادامه گفت تو الان با بچه‌های هم سن و سالت باید توی کوچه گل‌کوچک بازی کنی. اینجا چه کار می‌کنی؟!

گفتم این آیت‌الله که شما می‌گویید ریش سفید است، من تابحال او را ندیده‌ام ولی عکس‌های او را دیده‌ام. اگر او ریش سفید هست شما چه هستید؟

بنی‌صدر گفت ما ریش سیاه هستیم. گفتم تو که ریش نداری. سبیل داری!

گفت سبیل من را که می‌بینی سیاه است باید نتیجه بگیری که ریش‌های من هم سیاه است.

گفتم از من که به قول شما بچه هستم بشنوید این ریش سفید، بر سر شما ریش سیاه‌ها کلاه خواهد گذاشت. این را گفتم و با آن‌ها خداحافظی کردم و به ایران بازگشتم.

چندسالی گذشت و من هنوز نوجوان بودم. همان ریش‌سفیدِ ۷۸ ساله‌ی نوفل‌لوشاتو همه‌ی آن ریش سیاه‌ها را لت‌وپار کرد. تار و مار کرد. اعدام کرد. فراری داد و منزوی کرد و اشتباه آن‌ها این بود که از آن ریش‌سفید مهر و امضا نگرفته بودند و محکم‌کاری نکرده بودند. (داستان بالا صرفا برای تقریب ذهن بود.)

الان هم تأکید من این است که صف ریش سفیدها از صف ریش سیاه‌ها جدا باشد.

ما به یک گروه ریش سفید احتیاج داریم مثلا یک گروه ده یا بیست نفره، از طیف‌های مختلف با گرایش‌های مختلف باشند. این‌ها باید میثاق‌نامه را امضا کنند که کاندیدای ریاست‌جمهوری یا پادشاهی نخواهند شد.

ریش‌سفیدی به سن و سال نیست. به زن و مرد بودن هم نیست.

بزرگانی که حاضر نیستند این میثاق‌نامه را امضا کنند، باید در جمع ریش سیاه‌ها باشند.

ریش سیاه‌ها انسان‌های قابلی هستند که در خارج یا داخل کشور یا حتی در زندان‌ها هستند. این‌ها توانایی‌های منحصر بفردی دارند و در آینده‌ی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی در مصادر مهم حکومتی قرار خواهند گرفت و ما از تخصص و توان مدیریت آن‌ها برای بازسازی کشور استفاده خواهیم کرد.

اگر کسی یا کسانی که ذاتا جزء دسته‌ی ریش‌سیاه‌ها به حساب می‌آیند، به درون جمع ریش سفیدها بروند و به دروغ بگویند، هدف ما کسب قدرت نیست و ما نمی‌خواهیم در آینده، پادشاه یا رئیس‌جمهور ایران بشویم، این‌ها کلاهبردارهای خطرناکی هستند. خطر این‌ها برای آینده‌ی ایران به مراتب از خطر خمینی بیشتر است. هر کجا این ریش‌سیاه‌های ریش سفیدنما را دیدید، سایه‌ی آن‌ها را با تیر بزنید.

۱۷ اسفند

——————————————————

در اینجا ایشان می‌گوید هرکس که بگوید می‌خواهد ریش سیاه باشد و میثاق‌نامه را امضا نکند، بزرگمرد است و انسان قابل!!! (با توجه به اینکه خود را ریش سیاه می‌داند یعنی در اصل خود را قابل و بزرگمرد معرفی می‌کند) و ریش سیاه است که باید پست‌های مهم و مملکت را در اختیار بگیرد. اما این چه منطقی است، کسی که میثاق‌نامه را یعنی دادن تعهد مبنی بر اینکه هیچ پست و سمتی را در آینده نپذیزد، ریش سفید است و کسانیکه این را امضا نکنند، ریش سیاه هستند و بزرگمرد و باید اداره امور مملکت را به دست بگیرند. در اینجا من میگویم هر کس که بگوید میخواهد پست و مقام اداره مملکت را در دست بگیر حقه باز و کلاهبردار است زیرا قبل از اینکه انتخاباتی برگزار شده باشد، دارد خود را به ملت تحمیل میکند. اگر این کلاهبردداری نیست پس چه اسمی دارد. ایشان بعدا به صراحت طی یک ویس خود را ریش سیاه اعلام میکند. یعنی انسان قابلی که مایل به گرفتن پست و تصدی اداره امور مملکت می باشد!!! آیا این بزرگمردی است و یا تشنه قدرت بودن است؟ این عین کلاهبرداری و حقه بازی است. کسی که چهارتا رای هم ندارد و در یک انتخابات کوچک با هزار سیاه بازی آرای بنده را حذف و خود را به هزار زور بالا کشیده و مطرح نموده، در حالیکه عمده آرای او نیز بواسطه حمایت خود بنده کسب شده بود، ادعای زمامداری مملکت را دارد!!! همچنین در دور بعدی انتخابات هم آرای من به ۱۵۲۲ رسیده بود و آقای مهدوی فر فقط ۲۶رای داشت بطوریکه مجبور شدند انتخابات را بخاطر این فضاحت منحل کنند و پس از آن در دور دوم انتخابات شورای گذار هم چند عدد رای بیشتر نتوانسته بیاورد (البته اگر مجددا به تقلب روی نیاورند) و… اینها همه برای این مرد قدرت‌طلب خیالاتی، عقده حقارت شده و سبب شد که از فرط این عقده و ناراحتی دست به اقدامات تخریبی علیه من و عرفان حلقه بزند که کماکان در حال ادامه آن هست. بویژه که با حضور بنده در انتخابات نمایشی ایشان و دوستانشان همه طرح و برنامه و نقشه‌های کاسه لیسانه آنها در خدمت علنی به ارباب (که مشخص شد) نقش بر آب شد. بنابراین، صحبت از منفور بودن رهبری ایران توسط افرادی که خودشان به دنبال رهبر شدن هستند و تشنه قدرت، پشیزی ارزش ندارد.

هر زمانی که این عده بر فرض محال در پیشگاه ملت سوگند یاد کردند که به دنبال گرفتن هیچ پست و مقامی نخواهند بود، این منفور دانستن‌ها ارزشمند خواهد شد و گرنه در حال حاضر موضوع سر رهبری است که چرا او بر جایگاه رهبری تکیه زده و نه ایشان (یک قدرت‌طلبی برود و یک قدرت‌طلب دیگری به جایش بیاید. مسلما دیگر از این خبرها نیست و این دفعه دیگر چنین کلاه گشادی سر ملت نخواهد رفت). هیچکدام از این عده هدفشان احیای حقوق ملت نیست و فقط به قدرت رسیدن خودشان در اینجا مطرح است.

این مرد قدرت‌طلب خیالاتی در اینجا دوباره با خیال‌پردازی عده ای را می‌تراشد تحت عنوان مربیان مکتبی که بنیانگذار آن هستم و اینکه این عده الان به این موضوع پی برده‌اند که من بدنبال کسب قدرت هستم و نه عرفان. در حالیکه همه بخوبی می‌دانند که من بارها و بارها اعلام کرده‌ام که من و عرفان حلقه به دنبال هیچ پست و مقامی نیستیم و فقط حافظ منافع ملت هستیم و همه اینها مکتوب است و برای خنثی نمودن این شگرد مزورانه، بار دیگر در پیشگاه خداوند متعال سوگند یاد می‌کنم که اینجانب محمدعلی طاهری هرگز نه خودم، نه مکتب عرفان کیهانی حلقه، نه سازمان صلح طاهری و… هرگز به دنبال گرفتن هیچگونه پست و مقامی نخواهیم بود و جز خدمت به ملت و تلاش و مبارزه برای رسیدن ملت به حقوق خود، هرگز اندیشه دیگری نخواهم داشت و با همه توان خود جلوی هر قدرت‌طلبی را نیز در حد توانم خواهم گرفت.

در این راستا اینجانب فقط ارائه دهنده «اندیشه رنسانس ایران آزاد» هستم که فقط اصولی هستند برای حفظ منافع ملت و متعلق به هیچ ایدئولوژی و معرف هیچ گروه و سازمانی نیست. همچنین بدون آنکه خود بخواهم در این رابطه چیزی کسب نموده و منفعتی داشته باشم.

قدرت فقط از آن ملت است و هر تصمیمی که ملت بگیرد و نه اعمال نفوذ افراد موذی قدرت‌طلبی که هنوز چیزی نشده دستشان بسوی هر کس و ناکسی دراز است و آن را توجیه می‌کنند که گرفتن پول از هر جایی موجه است!!! و برای اداره امور زندگیشان در مقابل عوامل مشکوک تا کمر خم کرده‌اند. به هرحال آن طور که کاملا مشخص است، آقای مهدوی فر و گروهش هدفی جز قبضه قدرت و سرسپردگی و تعظیم در مقابل… ندارند و ملت باید به خوبی و با تیزهوشی تمام این عده را زیر نظر بگیرند و مراقب خم و تعظیم‌های آن‌ها در مقابل افراد و تشکلات  مشکل‌دار باشند. ایشان هم یک قدرت‌طلبی است مانند بقیه قدرت طلب‌ها، البته نه اینکه خود توان انجام چنین کاری را داشته باشد و بتواند چنین موقعیتی را بدست بیاورد. بلکه از طریق کسان دیگری که تا کنون خود و گروهش، مدح آنها را گفته و عملا ملتمسانه در خواست داشته‌اند تا بلکه این‌ها را هم به بازی بگیرند (همانطور که گذر زمان نشان خواهد داد و کاسه لیسی قدرت‌مداران دیگر را که از هم اکنون خود و دوستانشان به وضوح در پیش گرفته‌اند، بلکه اسمی هم از اینها در دنیای سیاست به میان بیاید).

  • نکته جالب اینجاست که ایشان موضوع تخیلات خود را به همه جا تسری داده و از آن به نفع خود بهره می‌برد. در یک مثال دیگری ایشان با طرح موضوعات خیالی مانند نسبت امام زمانی دادن به بنده از زبان یکی از شاگردان بنده و نسبت‌های از این دست موضع مقدس‌سازی بنده را با خیالات خام خود مطرح و از آن فرقه بودن عرفان حلقه را نتیجه گرفته و پس از آن نادانی شاگردان مکتب عرفان کیهانی را و بعد از آن نیز بیخود بودن و قابل له کردن من و امثال بنده و این جماعت را فتوا صادر می‌کند (هنوز چیزی نشده و چهار تا رای را از صدقه سر بنده بدست آورده، وای به روزی که ایشان کاره‌ای بشود که البته نخواهد شد). حقیقتا شیوه زرنگ مابانه جالبی است که البته از سیاستمداران همانطوریکه قبلا عرض کرده ام دور از انتظار نیست. این چیزی نیست که فرد سیاستمداری با تخیلات خود به عنوان یک حربه برای کوبیدن این جریان و شخص بنده به عنوان یک رقیب انتخاباتی استفاده کند. آن هم در یک انتخابات مسخره ای که انتها نداشته و سرتاپا مضحک و بی سرانجام و متقلیانه و… بوده است و بعد از اینکه به مقاصد خود نرسیدند نام آنرا گذاشتند تمرین دموکراسی!!!
  • ایشان ادعا نموده‌اند که من به دنبال به کرسی نشاندن عرفان حلقه هستیم و طبق تخیلات خود مشتی شاگردنمای عرفان حلقه فیک را هم برای این موضوع همانطوریکه گفته شده، طراحی نموده‌اند. در حالیکه من فقط مانیفست عرفان حلقه را به‌عنوان یک اندیشه معرفی کرده‌ام که در آن نقش هر نوع ایدئولوژی در اداره امور مملکت بشدت مردود شناخته شده است. بنابراین، از کجا ایشان نتیجه می‌گیرد که قرار است تفکر عرفان حلقه زمامدار امور مملکت باشد. اینها همه از سیاه بازی‌ها و دغل کاری‌های این فرد است که حتی سیاستمدار هم نیست و فقط ادای سیاستمداران را در می‌آورد منتهی با همه چهره مزورانه پست و کثیف که برای طرح خود به هر ترفندی تمسک می‌جوید.
  • اینجانب در پیشگاه خداوند بازهم سوگند یاد می‌کنم ضمن اینکه خود به دنبال هیچ جایگاه و موقعیتی نیستم تا جان در بدن دارم نسبت به مبارزه با قدرت‌طلبان و همه آن‌هایی که خود خود را بر اساس ماهیت قدرت‌طلبانه، زمامدار امور مملکت می‌دانند، کوتاهی نکنم. در مقابله با آن‌ها که در راه کسب قدرت از ارتکاب هیچ فریب و نیرنگی خودداری نمی‌کنند.
  • یکی از شگردهای معاندین در مقابله با اینجانب این بوده که وقتی من در مقابل هجمه‌های مغرضین و معاندین پاسخ های افشاگرانه می‌دهم، از این شگرد استفاده کنند که انتقاد کنند که چرا من از ادبیاتی استفاده می‌کنم که در خور و شان عرفان نیست و نتیجه بگیرند که پس من خود طاهری نیستم و فیک هستم و… اما از طرفی دیگر اگر هم پاسخ ندهم بوق و کرنا راه بیاندازند که پاسخی ندارم که ارائه بدهم و به قول معروف کم آورده‌ام. بنابراین، اگر از این پس من پاسخ این افراد معلوم الحال را ندادم، بدانید که به این خاطر است که اولا این عده در حد پاسخ دادن نیستند و نه به این خاطر است که منطق محکمی ارائه داده باشند. دوما برای صرفه‌جویی در وقت است که این عده بشدت تلاش می‌کنند وقت مرا با طرح این اراجیف تلف کنند.
  • عده بسیار زیادی از اعضای شورای تصمیم با پی بردن به ماهیت آقای مهدوی فر و وابسیگی ها و مشکلات متعدد ایشان و گروه مربوطه اعلام انشعاب و جدا شدن از شورای ملی تصمیم را به شرح زیر اعلام نمودند:

اطلاعیه انشعاب و خروج جمهوری‌خواهان و طرفداران فدرال از شورای ملی تصمیم

شماری از جمهوری‌خواهان طیف‌های مختلف به ویژه طرفداران نظام فدرال در ایران با انتشار اطلاعیه‌ای از خروج خود از شورای ملی تصمیم به‌صورت رسمی خبر داده و اعلام کردند به اپوزیسیون ایران و مردم رنجدیده کشورمان بدین‌وسیله ما جمهوری‌خواهان طیف‌های مختلف به ویژه طرفداران نظام فدرال در ایران انشعاب و خروج خود از شورای ملی تصمیم را به صورت رسمی اعلام می‌کنیم و دلایل و ناهمسازهای آن را به صورت ذیل بیان می‌داریم.

در ابتدا ضروری است تاکید کنیم که اهداف پیشنهاد شده توسط گروهی از مبارزان داخل کشور در مرحله اول تشکیل شورای ملی تصمیم و سپس دستیابی به یک پارلمان موقت سیاسی بود.

لیکن در میانه راه و مواجه شدن با جنبش بزرگ زن زندگی آزادی و عدم توفیق شورا در دستیابی به اهداف برنامه‌ریزی شده پیشین طرح تشکیل ستاد مشترک و دعوت از احزاب و سازمان‌ها جایگزین آن شده و در دستور کار هیات مدیره قرار گرفت اما بتدریج در سیاست هیات مدیره چرخش کامل به راست و همگرایی با سلطنت‌طلبان تحقق یافته و در نهایت در برنامه‌های شورا نیز انحراف اساسی ایجاد گردید.

هیات مدیره به رغم انتقاداتی که از سوی اعضای شورا در ارتباط با چرخش به راست اظهار شده بود، با ادامه سیاست خود مینی بر نزدیکی هر چه بیشتر به طیف سلطنت‌طلبان پروژه پیمان سه جانبه را با حزب مشروطه و شورای گذار پیاده نمود و بر همین اساس راه برای ورود جریانات جمهوری‌خواه و فدرالیست جهت گسترش اتحاد بزرگتر با شورا عملا مسدود گردید بنابر این هیات مدیره از یک سو با در پیش گرفتن روش غیردموکراتیک برای اداره شورا و از سوی دیگر با چرخش به راست بنیادینی که کرده بود شورای ملی تصمیم را به بحران عمیقی فرو برد.

سخنگوی شورای ملی تصمیم آقای مسعود نقره کار هنگامی که در محضر نمایندگان دیگر تشکل‌ها، احزاب و سازمان‌های سیاسی قرار می‌گیرد، همواره با افتخار تمام اعلام می‌دارد که این شورا در مقایسه با دیگر نیروهای سیاسی از دو امتیاز بزرگ یعنی حضور اعضای خود در داخل کشور و حضور نیروهای اتنیک برخوردار است اما موضع اساسی شورای ملی تصمیم که به هنگام تأسیس آن ایجاد توازن و تفاهم در میان جریانات سیاسی مشروطه خواه و جمهوری‌خواهان و از آن جمله فدرالیست ها بود با عدم پایبندی هیات مدیره روبرو شده و این هیات از این اصل بنیادین و به همان نسبت از خواست های هموطنان با تعلقات اتنیکی فاصله گرفته و با سلطنت‌طلبان همسوتر و همانگتر، گشت به گونه‌ای که سخنگوی شورا، آقای مسعود نقره کار در یکی از جلسات هیات مدیره رسما اعلام نمود که در سامانه پادشاهی با سلطنت‌طلبان در حال همکاری بوده و با رضا پهلوی نیز در تماس مشاوره‌ای قرار دارد.

عملکرد ۱۰ ماهه هیات مدیره بیانگر آن است که برداشت این گروه از دموکراسی گزینشی بوده و به اصل مشورت، که بن مایه یک شورا است، باورمند نیست.

این هیات بدون آنکه با اعضای شورا مشورت و تبادل نظر کند خودسرانه بیانیه و پیمان‌نامه با حزب مشروطه و شورای گذار را منعقد کرده که با مفاد طرح اساسنامه شورای ملی تصمیم در تناقض است.

درخور اشاره است که در درون شورای گذار به خاطر مضمون پیمان‌نامه و بی توجهی نگارندگان این متن به حقوق طبیعی و قانونی هموطنان با تعلقات اتنیکی اصطکاک ایجاد شده و به اختلافات درونی شدت بخشیده است همچنین به خاطر بیانیه مشترک با حزب مشروطه اختلافات درونی این حزب نیز تشدید شده و جناح راست آن تقویت یافته است.

هیات مدیره موقت برخلاف وظیفه ای که از طرف اعضای شورا با استناد به طرح اساسنامه مبنی بر ایجاد توازن و تفاهم در میان نیروها به آن محول ،شده زمینه تشدید اختلافات درونی این نیروها را فراهم ساخته است در ضمنا، اعضای شورا از مضمون پیمان‌نامه و بیانیه مشترک پس از رسانه‌ای شدن آنها مطلع شدند زیرا هیات مدیره موقت تا آخرین لحظه وجود چنین بیانیه‌ها را از انظار آن‌ها مخفی نگهداشته بود.

واضح است که این عمل خودسرانه و کاملا غیردموکراتیک هیات مدیره با انتقادات و اعتراضات شدید بخشی از اعضای شورا مواجه گردید. حرکات خودسرانه و تصمیمات انحصارگرانه هیئت مدیره به دو گروه فوق‌الذکر محدود نشده و از طریق صدور غیر منتظره بیانیه حمایت از گروه شش نفره همبستگی مهسا بدون اطلاع اعضای شورا ابعاد جدیدی به خود گرفت.

سخنگوی شورای ملی تصمیم آقای مسعود نقره کار بر گستره فعالیت خودسرانه خود افزوده و این بار توجه خود را به دعوت از رهبران همبستگی مهسا به جلسات هیات مدیره معطوف کرد. از جمله کسانی که به نشست‌های درون تشکیلاتی هیات مدیره دعوت شدند آقایان حامد اسماعیلیون و عبدالله مهتدی بودند واضح است که این مورد نیز همانند موارد یاد شده دیگر بدون اطلاع اعضای شورا صورت گرفته است. براساس اظهارات یک عضو مستعفی هیات مدیره آقای مسعود نقره کار قرار بوده است که به عضویت شورای همبستگی مهسا درآید و در کنار شش نفر دیگر قرار گیرد.

ایشان در قبال اعتراض یکی از اعضای هیات مدیره به این تصمیم خودسرانه اظهار میدارند که وی مصمم است به گروه مهسا بپیوندد، موافقت یا عدم موافقت اعضای شورا در تصمیمی که ایشان اتخاذ نموده تأثیر گذار نخواهد بود.

بدیهی است که طبق معمول اعضای شورا کوچکترین اطلاعی از این قضیه نیز نداشتند مورد دیگری که موجب نگرانی اعضای شورا گردید وضعیت مالی شورا است.

امور مالی شورای تصمیم که آقای نقره کار مسئولیت آن را به عهده دارد در هاله ای از ابهام کامل قرار دارد ایشان تا کنون هیچ نوع گزارشی در ارتباط با درآمد و مخارج شورا به عبارت دیگر میزان درآمد از حق عضویت ها و کمکهای مالی و نیز منابع این کمکهای مالی از یکسو و از سوی دیگر چگونگی مخارج موجودی شورا ارائه نداده است. درخور توجه است ا که گزارش مالی حتی به خود هیات مدیره نیز داده نشده است.

آقای نقره کار درباره منابع کمک‌های مالی دیگری به جز منبع مالی ناچیز شورای تصمیم تا به امروز سکوت مطلق اختیار کرده و حتی این امر را از هیات مدیره نیز پنهان نگهداشته است.

براساس شواهدی که وجود دارند آقای نقره کار مبالغ قابل توجه‌ای از منابع مالی در دست خود را صرف اعضایی از شورای داخل کشور که همسو با نظرات سیاسی وی بوده نموده و از اهرم مالی برای جلب حامیان سیاسی و مطیع نمودن برخی‌ها استفاده کرده است.

وی از سوی دیگر مخارج یک مورد غیر سیاسی و ضد اخلاقی را تامین کرده است که ممکن است در آینده نه توسط ما معترضان که دارای مخالفت سیاسی و تشکیلاتی با هیات مدیره هستیم بلکه توسط هر کس دیگری برملا شود که مسئولیت آن متوجه ما نیست.

۲۶نفر از اعضای شورای ملی تصمیم با ایجاد اصلاحاتی در طرح اساسنامه شورا در تاریخ ۱۷ آوریل اساسنامه ای را  پیشنهاد کرده و به همراه متنی که حاوی نقطه نظرات انتقادی بود به هیات مدیره ارسال کردند.

هیات مدیره‌ای که موظف است به اعضای شورا پاسخگو باشد و به مشکلات آنان رسیدگی کند گوش شنوا برای انتقادات و پیشنهادات آن‌ها داشته باشد سکوت مطلق اختیار کرده و از دادن پاسخ به فرستنده اساسنامه پیشنهادی و نوشته انتقادی پیوست آن کوتاهی نمود.

پس از سپری شدن یک هفته نوشته‌ای از سوی چهار نفر منسوب به گروه اساسنامه به مثابه پاسخ به اعضای معترض در سایت شورا منتشر گردید. جدا از اینکه پاسخ این چهار تن که در کلیت خود سطحی و جانبدارانه است هیات مدیره در شرایطی نبوده است که عرف نامه‌نگاری را نیز رعایت نموده و خود در مقام مخاطب پاسخگو باشد.

اینکه این ۲۶ نفر عمدتا از مسئولین و اعضای فعال شوری ملی تصمیم محسوب می‌شوند، برای اعضای هیات مدیره از اهمیت چندانی برخوردار نبوده و فزون بر آن از سوی سخنگوی شورا آقای مسعود نقره کار و برخی از اعضای هیات مدیره به‌عنوان تشکیلات شکن اغتشاشگر شورشی و مخرب معرفی شدند.

ایشان برای مقابله با به اصطلاح معترضین و ایجاد شکاف در صف فعالین با خواستگاه اتنیکی دست به ترفند تفرقه بیانداز و حکومت کن زده و سه تن از طرفداران خود از گروه‌های اتنیکی را به‌عنوان کاندیداهای عضو مشاور به هیات مدیره وارد کرده است.

در خور اشاره است که ۱۷ کمیسیونی که تشکیل داده شده‌اند تا کارهای شورا بین آن‌ها تقسیم شده و در سیاست شورا و تصمیمات هیات مدیره تأثیرگذار باشند، به جز تعداد انگشت شماری از آن‌ها صرفا حالت سمبلیک دارند و برای سرگرم کردن اعضاء ایجاد شده‌اند.

علاوه بر اینها هیات مدیره که موظف بود در اولین فرصت مجمع عمومی را برگزار کند با سپری شدن ۱۰ ماه اقدام به فراخوان آن نکرده است. این هیات تحت فشار و اصرار اعضای شورا مبنی بر برگزاری مجمع عمومی اعلام نمود که در ماه دسامبر تشکیل مجمع عمومی را سازماندهی خواهد کرد لیکن این وعده نیز پس از گذشت پنج ماه اجرایی نشده است.

با کمال تأسف باید اذعان کرد که سخنگوی شورای ملی تصمیم و به تبع آن هیات مدیره در عمر مدیریت شورا در هیچ عرصه‌ای مسئولانه و دلسوزانه برخورد نکرده‌اند. به امور شورا و به انتقادات سازنده و پیشنهادات مفید اعضاء بی‌اعتنایی نمودند و از موقعیت و امکانات شورا برای دستیابی به منافع سیاسی و موقعیت و جایگاه شخصی خود در شورا سوءاستفاده کرده‌اند.

از این رو، ما ادامه همکاری با آقای نقره کار و هیات مدیره تابع آن را در تضاد با آرمان‌های سیاسی خود و نیز در تناقض با اصول بنیادین شورای ملی تصمیم می‌بینیم ما امیدواریم که اعضای صادق شورا به زودی به واقعیات درون آن پی برده و صف خود را از آقای مسعود نقره کار و افراد تابع آن جدا کنند.

به امید رهایی کشورمان از یوغ استبداد و از بین بردن، ظلم، فقر، فساد، تبعیض و بی‌عدالتی

اول ماه مه ۲۰۲۳

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

امضا کنندگان:

۱- آا ۲- اح  ۳- احمد وحدانی ۴- آراز مقصودی  ۵- اسماعیل مفتی زاده ۶- آک  ۷- الهام رحیمی ۸- امجد حسین پناهی ۹- امیر ابراهیمی ۱۰- جمشید امیری ۱۱- جوما بورش ۱۲- چنگیز ونچالی ۱۳- حامد ذاکری ۱۴- حسن ماسالی  ۱۵- حشمت طبرزدی  ۱۶- خ-م  ۱۷- رضا اسماعیلی  ۱۸- س ا   ۱۹- ساره سکوت  ۲۰- سام سلطانی ۲۱- سوین قربانی  ۲۲- سیمین صبری  ۲۳- ص ب  ۲۴ ص پ  ۲۵- ضیا صدر الاشرافی  ۲۶- طاهره صادقی ۲۷- عباس خرسندی  ۲۸- عبدالرعوف ملازهی  ۲۹- علی  جوانمردی ۳۰- عیسی بازیار ۳۱- فاضل موسوی ۳۲- فرامرز بختیار ۳۳- کریم عبدیان ۳۴- گمچی ترکمن ۳۵- محمد جمشیدی ۳۶- محمدرضا خسروی ۳۷- مصطفی قاضی زاده  ۳۸- منصور اسائلو  ۳۹ مهدی ذوالفقاری  ۴۰- ناهید دلنواز ۴۱- یوسف  ۴۲-  دیاکو مرادی  ۴۳- بهروز توکلی

آدرس لینک خبر در کانال تلگرامی آقای علی جوانمردی

https://t.me/javanmardi77/114197

  • در راستای دفاع از حقوق ملت بازهم از همه حق‌طلبان و همه آن‌ها که دلشان برای احقاق حقوق ملت می‌تپد درخواست دارم نسبت به آگاه کردن توده‌های مردم در رابطه با پی بردن به حقوقشان و تجهیز آن‌ها در راه مبارزه برای رسیدن به این حق مسلم و «اعلامیه رنسانس ایران آزاد» از هیچ کوششی فروگذار نکنند.

ادامه دارد…

بنیانگذار مکتب عرفان کیهانی حلقه و بنیانگذار سازمان صلح طاهری: محمدعلی طاهری
تورنتو: 15/می/2023 مصادف با ۲۶/اردیبهشت/۱۴۰۲