محیط زیست
محیط زیست
در طرح آفرینش به غیر از انسان هیچ موجودی از هویت خود آگاه نیست و نمیداند سمت و سوی حرکت و جایگاه او در هستی چیست. تنها اوست که میتواند به حضور خود در عرصه پهناور گیتی معنا دهد و مسیر زندگی خود را بسازد.
انسان تا به درک جایگاهش در هستی از جمله اکوسیستم کیهانی، اکوسیستم زمینی و محیط زیست خود پی نبرد، همواره سرگردان و سردرگم درگیر جنگ، فساد، فقر و گرسنگی و… خواهد بود. ادامه این روند باعث تخریب محیط زیست میشود و متعاقباً بلایای طبیعی نیز این گستره را تهدید نموده که بدنبال آن انسان مشمول قانون غضب الهی خواهد شد.
تصویر نابسامان و مغشوش زمین محصول اندیشهای است که نشان میدهد انسان هنوز به هویت جهان وطنی (اینتریونیورسالیزم) خود پی نبرده است و بشر به دلیل عدم شناخت فهم و درک از فلسفه زیست خود، زمین را عرصه تاخت و تاز خودکامیهایش نموده و در جهت کسب منافع خود، آن را به تخریب و نابودی کشانده است.
در نتیجه، بیهویتی «اینترناسیونال» بشر، غمانگیزترین وضعیت را برای زمین ایجاد نموده است.
تعداد افرادی که معنا و مفهوم عبارت محیط زیست را درک کرده و به آن عمل نموده باشند اندک است. در همین رابطه، اصل احاطه یادآوری میکند که محیط نسبت به محاط، حقیقی و مطلق است و اصالت دارد. محاط همواره مقید و وابسته به محیط خود است. همانند انسان که وابسته به اکوسیستم و محیط زیست خود میباشد. بهطور مثال نسبت مسافر به کشتی نیز همینگونه است. از همین رو اگر تعداد مسافران در کشتی آنقدر زیاد باشد که امکان غرق شدن کشتی را داشته باشد، اصل بر حفظ نجات کشتی است.
موضوع زیست و حیات از یک طراحی خارقالعاده بهره میبرد .انسان تا طرح آفرینش را در نیابد و پی به رسالت خود نبرد، عملکرد خود را مبنی بر حفظ منافع و موقعیتش، محیط بر زیست میداند و تمام توان خود را میگذارد تا به خواستههای خودش برسد و هستی را به نابودی بکشاند.
اصل احاطه در تعاریف خود اشاره به بخشی از هویت انسان در برابر محیط میکند که بهصورت نابهنجاری بر اکوسیستم غالب گشته و او را از همفازی کیهانی دور نموده است. فقدان تعریف زیستی انسان، دلیل نابهنجاری بشر در مواجهه با محیط زیست و عدم همفازی او با کیهان شده که او را عاشقانه در برگرفته است.
لازم است ما به هستی به دیده احترام نگریسته و ضمن حفظ زمین و گسترش حقوق بشر، صلحی پایدار در زمین پیاده کنیم.
نیاز امروز بشر به حفظ ارزشهای زیست محیطی بیشتر از هر زمانی لازم بوده و راه تحقق این موضوع مهم و حیاتی از اهداف متعالی سازمان صلح طاهری میباشد تا بستری برای اصلاح عملکرد و احیای محیط زیست فراهم نماید.
دیدگاه اینتریونیورسالیزم عبارت است از ارتقای سطح تفکر انسان به سطح تفکر جهانی این دیدگاه به ما کمک میکند تا با شناخت جایگاه و موقعیت خود در هستی رفتاری را پیش بگیریم تا تفکری کمال گرایانه را اتخاذ نماییم. انسان در نقطهای قرار دارد که بهطورعمیقی نیازمند فهم کل است و برای رسیدن به این امر مهم، باید دایره تفکرات خود را از محدودیتها نجات داده و خود را از درگیر کردن با جزییات بیارزش و یا کم ارزش رهانیده تا بتواند با رسیدن به تفکر هستیوطنی در پیاده کردن اهداف متعالی گفته شده، موفق گردد.
اگر انسان هدف از زیستن خود بر روی این کره بینظیر را کشف نکند و نداند که برای چه هدفی بر روی آن زندگی میکند، به طور مسلم صرفاً به فکر تامین منافع فردی خود خواهد بود که در نتیجه لطمه چنین تفکری متوجه زمین خواهد شد.
تجربه قرنها درگیری و جنگها و نزاعها، نشان داده است که انسان فرصتهای طلایی خود را از دست داده و به دست آویز مطمئنی نیز نرسیده، زیرا این اطلاعات با دانش کمال و عقل کل انطباق داده نشده است؛ بنابراین، انسان بیهوده به دور خود چرخیده است.
دیدگاه Interuniversal در عرفان حلقه، خدا را همانگونه که باید شناخته شود، مورد بررسی قرار میدهد و ذهن فرد را برای چنین شناختی آماده میکند. در این تفکر، خدا همه جا حاضر است و عالم محضر اوست. او فقط خدای آسمانها نیست، همانگونه که در ناخودآگاهی انسان جایگاه او را فقط در آسمانها برای ما حک کردهاند و او را نزدیکتر از رگ گردن نمیبینیم، حتی او را در کنار خود و در روی زمین هم حس نمیکنیم و…
خدا متعلق به همه مکانها و زمانهاست؛ اما انسانجایی که نیازمند است، او را مورد خطاب قرار میدهد و در جایی که احساس نیازی به او نمیکند؛ کاری هم با او ندارد.
اینک وقت آن رسیده در ارتباط با درک معنا و مفهوم زندگی در عمل که برای ما ایجاد معرفت و آگاهی میکند را، از نو بررسی کنیم.
از دیدگاه سایمنتولوژی، تا انسان برای فلسفه زندگی و چرایی بودن خود پاسخی پیدا نکند، همواره سرگردان بوده و زندگی برای او تکرار مکررات و فاقد هرگونه معنا خواهد بود و تبدیل به یک حرکت پوچ، عبث و بیهوده میشود. انسان لازم است دلیلی برای زنده بودن خود پیدا کند و از این طریق به آرمانی برسد که لزوم داشتن شخصیت سالم، که از خصایص ذاتی انسان میباشد را در او بیدار کند.
شخصیت سالم کسی است که با هستی، همفاز و هماهنگ و همراه است و نسبت به زمان و فلک هیچگونه دیکتاتوری ندارد و ارزش هر یک را بخوبی میداند. بنابراین؛ وقت خود را به بطالت نمیگذراند و فعالیتهای بیارزش و بیفایده را از برنامههای خود حذف میکند. این شخصیت دارای مدیریت بحران بوده و در موقعیتهای مختلف زندگی دستپاچه نمیشود و هنر عبور از موجهای سهمگین زندگی را فراگرفته و به خوبی میداند چگونه آنها را پشت سر بگذارد و در همه امور با مدیریتی قوی بر بحرانهای زندگی مسلط باشد.
از دیدگاه سازمان صلح طاهری
بهنجاری عبارت است از داشتن شخصیت سالم و حرکت در راستای هدفی که اکوسیستم (کیهانی و زمینی) دنبال میکند و انسان بهعنوان یک عضو بسیار کوچک از این مجموعه باید نقش خود را در آن بهطور کامل و صحیح ایفاء کند. از جمله: احترام قائل شدن برای همه اجزای هستی.
در همین راستا نابهنجاری عبارت است از هرگونه ادراک (ذهنیت) و احساس (روانیت) مُخِل و ناسازگار با هستی، که خود و دیگران نیز جزیی از این هستی تلقی میشوند.
به عبارتی، آنچه که فرد انتخاب میکند و بر او عارض میشود مورد بررسی قرار گرفته و تلاش میشود تا انسان در مسیر همفازی با هستی قرار بگیرد.
بهنجاری از آنجایی آغاز میشود که انسان با احترام به کل هستی برخورد کند و بدنبال آن بتواند با این نگاه، باقی مسائل موجود را نیز بدرستی چیدمان کند.
در این دیدگاه فردی که به محیط زیست احترام نگذارد نابهنجار محسوب میشود، حتی اگر از نظر روانشناسی رایج سالم باشد.
در دیدگاه سازمان صلح طاهری هیچ انسانی حق ندارد زیستگاه خود را که همچون یک کشتی بر روی اقیانوس هستی شناور است، مختل نموده و غرق کند.
بنابراین؛ هر چند رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی فاکتورهای مهمی در کنترل نگرانی و اضطراب هستند و تاثیر بسزایی در سلامت جسم ذهن و روان دارند، اما تعیین کننده نهایی نیستند و به هیچ وجه کافی نمیباشند، زیرا ممکن است مرفهترین انسانهای روی کره زمین از شخصیت سالمی برخوردار نبوده و ذهن و روان و جسم ناسالمی داشته و در راستای هدفی که اکوسیستم دنبال مینماید هویت خود را گم کرده وباعث نابودی آن شوند.