به نام خدا
اکوسیستم و اپیدمی
اکوسیستم
شعور اکوسیستم در برگیرنده نحوه کنترل و ارتباط بین کلیه ذرات کیهان با یکدیگر و کنترل و تعادل مابین آنهاست. در کیهان، هیچ ذرهای بدون ارتباط با سایر ذرات نمیتواند وجود داشته باشد. هرگونه تغییر در کیهان، به دنبال مهندسی «شبکه شعور کیهانی» و زیر مجموعه آن یعنی شعور اکوسیستم صورت گرفته است. بنابراین؛ تولد، مرگ و از حالی به حال دیگر شدن کلیه اجزای کیهان، توسط شعور اکوسیستم تعیین و به مورد اجرا گذارده میشود. و از پدیده انفجار بزرگ تا پیدایش منظومه شمسی و ایجاد کُرات مختلف از جمله کره زمین همگی توسط شعور اکوسیستم هدایت و مدیریت شده تا بتواند بر روی زمین باعث پیدایش حیات و ظهور انسان بر روی آن شود.
به عبارت دیگر:
اکوسیستم، کارخانه شخصیت سازی، پیاده کردن و ایجاد تنوع در آن است. در ابتدا طراح یا خالق، شعور و هوشمندی را به وجود آورده، سپس هوشمندی نیز مواد اولیه خط تولید کیهان را مطابق با نقشه ایجاد، عرضه نموده است. این مواد اولیه حیات کیهانی، نیروی کیهانی و شعور کیهانی هستند.
هر جزئی از هستی، محتاج تبادل با سایر اجزاست و هیچ جزء مستقلی در کیهان وجود ندارد و بقای هر بخشی و هر ذرهای بستگی به ارتباط و هماهنگی با سایر بخشها و ذرهها دارد و به این وسیله بقاء مییابد.
اکوسیستم دارای هدف مشخص و معینی است و میداند از کجا شروع کرده، به کجا میخواهد برود و چه هدفی را دنبال میکند و برای تحقق خواسته و هدف خود در هر لحظه چه تبادلات، تغییرات و طرحهایی را باید در هستی پیاده کند. از این رو، اکوسیستم دارای شخصیت، هویت و رفتار معین و تعریف شده است. زیرا حرکت آن جهت دار بوده و به آن هویت میدهد. بنابراین؛ این رفتار نیز در راستای تحقق بخشیدن به هدف آن است (شکل ۱-۴). از این دیدگاه، اکوسیستم دارای شخصیت میباشد. زیرا دارای نقش منحصر به فردی بوده که به آن به خوبی واقف است.
جهش و انتخاب اصلح
یکی از ابزارهای لازم برای ایجاد شخصیتهای مختلف، جهش بوده که به نحو هوشمندانهای از جانب اکوسیستم به کار گرفته شده است. شاید در دنیای علم تصور شود که جهش یک امر اتفاقی و برحسب تصادف صورت میگیرد، اما اکوسیستم با دقت و هوشیاری بسیار زیادی توانسته با چنین پدیدهای بینهایت نوع شخصیت را ایجاد کند که هر کدام جایگاه منحصر به فردی را در اکوسیستم کیهانی و اکوسیستم زمینی دارند. در نظام هدفمند کیهان و اکوسیستم آن، هیچ ذرهای جای ذره دیگر را نمیتواند بگیرد. یعنی در واقع اکوسیستم هنرمندی است که آثار او تکراری نیست و بر اساس طرح و برنامه نظام مهندسی حساب شده، همه این امور را برای موجودی خاص و استثنایی که وجود انسان باشد، آماده و جاسازی کرده است.
به طور خلاصه باید گفت که به صورتی اصولی باید هدفمندی در خلقت انسان باشد که اسباب و وسایل آن، اینگونه آماده شده و سلسله مراتبی اتفاق افتاده تا انسان در این جا حضور پیدا کند. حال اگر انسان نتواند به ساختار وجودی خود پی برده و هدف از این مهندسی را درک کند و پی به وجود این نرمافزارها و عظمت خود ببرد، به طور مسلم نخواهد توانست به برنامه زندگی متناسب با چنین ساز و کاری برسد که در نتیجه با هدر رفتن انرژیهای ذهنی، روانی و جسمی او حاصلی جز خستگی و افسردگی و… برایش نخواهد داشت.
نقش اکوسیستم (کیهانی- زمینی)
امروزه بشر با بیماریهای مختلفی رو به رو است که در اصل اکوسیستم آنها را طراحی و اجرا میکند که در حقیقت به نوعی حیات را به خصوص در مورد انسان محدود میکند. به طور قطع اگر انسان با اکوسیستم هماهنگتر بود، بدون شک واکنش اکوسیستم زمینی هم میتوانست بسیار ملایمتر باشد. کسانی که بیشتر به مقررات اکوسیستم (کیهانی و زمینی) احترام میگذارند و در حفظ اکوسیستم تأثیر دارند، اکوسیستم نیز آنها را بهتر حفظ میکند و کسانی که قوانین را نقض میکنند، بیشتر در معرض خطر هستند.
همانطور که پیشتر گفته شد، اکوسیستم وظیفه حفظ بقاء و تعادل در طبیعت و حفظ کره زمین را نیز به عهده دارد و از زمانی که بشر برای حفظ منافع خود دست به تخریب و منقرض کردن برخی گونههای موجودات زده و تعادل را از بین برده، این تقابل شدیدتر شده است با او به نحوی مقابله میکند که از بلند پروازیهایش جلوگیری کند. آن چه که مسلم است در بروز یک اپیدمی مانند اپیدمی فعلی کرونا، اکوسیستم زمینی در طراحی ویروس و نوع هوشمندی و شیوه بقای آن و… نقش موثری دارد و نباید فکر کرد ویروسی که میلیونها سال قدمت دارد به ناگاه از خفاش به انسان انتقال پیدا نموده و باعث بروز این همه ترس و وحشت جهانی شده بلکه باید گفت این ویروس را اکوسیستم برای یک چنین روزی طراحی و در بدن یک موجودی مانند خفاش نگهداری کرده تا امروز بتواند از آن استفاده هدفمندی بکند و نه اینکه همه چیز بر حسب اتفاق رخ میدهد و هر روز هر اتفاق و هر احتمالی میتواند زندگی انسان را بر روی این کره منحصر به فرد به خطر بیاندازد (همچنان که برخی حتی پیدایش حیات را نیز ممکن است یک اتفاق شانسی بدانند و یا… اما از این دیدگاه هیچ رویدادی اتفاقی و شانسی نیست).
شعور اکوسیستم زمینی
هوشمندی حاکم بر کیهان، حفظ حیات را تضمین میکند و آن نیز شرایطی را فراهم آورده که انسان و سایر موجودات زنده بتوانند بر روی زمین زندگی کنند. برای این منظور اقدامات مهندسی بیشماری لازم بوده از جمله: فقط کافی بود که ذرات باردار بتوانند از فضا به جو زمین نفوذ کنند (که در قطبهای زمین به دام میافتند) و یا ذرات رادیواکتیو که از فضا به سمت زمین میآیند، میتوانستند به جو زمین برسند (ولی در کمربندهای وان آلن در ارتفاع ۳۴۰۰ و ۱۶۰۰۰ کیلومتری خارج از جو به دام این کمربندهای نامرئی میافتند) تا هیچ موجود زندهای بر زمین باقی نماند. قوانین و پدیدههای هوشمندانه متعددی دست به دست هم دادهاند تا شعور اکوسیستم باعث پیدایش حیات در روی زمین و حافظ بقای آن شود.
همچنین، امکان ایجاد اتفاقی آشکارکنندههای حیات در کیهان (موجودات زنده) مستلزم کنار هم قرارگرفتن بینهایت امکان مختلف، آن هم به طور اتفاقی و همزمان بوده که در این صورت احتمال وقوع آن مساوی با صفر میباشد. زیرا:
در نتیجه، از این منظر احتمال آشکار شدن اتفاقی و تصادفی حیات در کیهان به طور کامل منتفی است. حیات با طرحی هوشمندانه از طریق آشکارکنندههای حیات به جریان افتاده و پس از آن هم به صورت برنامهریزی شدهای تداوم پیدا کرده است.
بنابراین؛ اکوسیستم کیهانی تمهیدات لازم برای آشکارسازی حیات را فراهم کرده، با توجه به وضعیت جدید، تدابیر هوشمندانه دیگری را جهت برقراری تعادل کیهانی طراحی و اجرا نموده است. به این ترتیب؛ اکوسیستم خط تولید خود را راهاندازی نموده، به شیوه مهندسی خود حفظ و تکامل موجودات را رقم زده تا شخصیت نهایی مورد نظر، یعنی انسان را عرضه کند.
اکوسیستم (زمینی) باید حفظ شود تا بشر نیز بقاء پیدا کند، به همین دلیل شعور اکوسیستم بر محور این برنامه است که زمین را حفظ کند.
این تغییرات در معرض عوامل مختلف (تشعشعات فیزیکی، شعوری، تأثیرات شیمیایی و…) ایجاد میشود و در این رابطه، هرگونه روند زیستی جدیدی را که لازم باشد، بنا میگذارد. انواع جهشهای ژنی، قانون انتخاب اصلح و… نشان میدهد که اکوسیستم برای تطابق خود با شرایط جدید برنامهریزی شده است. اکوسیستم موجودیت و شعور دارد و اشتباه نمیکند.
انسان برای منافع خود به طبیعت لطمه میزند، اما اکوسیستم زمینی به عنوان یک کل، به دنبال حفظ بقاء است و حذف و اضافه کردنهای موجودات بر روی زمین نیز به همین منظور است. پدیدههایی مانند پدیده گل خانهای (GREEN HOUSE EFFECT) و گرم شدن جو زمین بر اثر افزایش گاز کربنیک جو و در نتیجه ذوب شدن یخهای قطبی که با (طرح اعجاب انگیز مهندسی اکوسیستم برای متوقف کردن انسان از نابودی کامل زمین که طی میلیونها سال میزان غیرقابل تصوری از آب اقیانوسها را به صورت یخ در قطبهای زمین برای چنین روزی ذخیره نموده تا امروز بتواند جلوی تخریب بیش از حد انسان را بگیرد و انسان با احساس خطر، به اصل زندگی مسالمت آمیز خود با طبیعت بازگشت کند)، در ظاهر موجب از بین رفتن موجودات میشود، اما از طرف دیگر باعث نجات زمین و تداوم حیات بر روی آن خواهد شد.
اکوسیستم زمینی، با صلاحدیدهایی در یک سطح موجوداتی را از بین میبرد تا موجودات دیگری بقاء یابند. برای مثال؛ در بررسی آتش سوزی جنگلها دیده میشود که اکوسیستم سطح رویی جمعیت گیاهی را از بین میبرد تا فرصت برای رشد موجودات سطوح زیرین ایجاد کنند. انسان نیز این درس را از آن فراگرفته و آتش سوزی مصنوعی جنگلها را با برنامه انجام میدهد و در پی آن است که این تعادل را به طور مصنوعی حفظ کند؛ یعنی به نوعی در حال پذیرفتن پدیده مرگ در اکوسیستم است و برای آن دستورالعمل نیز صادر میکند.
از طرف دیگر، اکوسیستم بر اساس اصل سادگی عمل میکند. آبی که به صورتی زلال و سالم از چشمه میجوشد، هر چه از سرچشمه دورتر میشود، آلودهتر و کدرتر و پیچیدهتر شده و تصفیه آن عملیات بیشتر و هزینههای گزافتری خواهد داشت. در خصوص بشر نیز به به همینگونه با دور شدن از مبدا پیدایش و به مرور زمان با انواع و تعداد بیماریهای بیشتری مواجه میشود در حالی که بسیاری از این بیماریها در زمانهای گذشته وجود نداشته است. با گذشت زمان اکوسیستم رفتارهای دیگری را نیز برای میکروارگانیزمها طراحی نموده و سطح هوشمندی آنها را به شدت ارتقاء داده است. یک دلیل عمده، این که در آغاز ذهن بشر تا این حد پیچیده نبوده و تا به این حد درگیر منافع خود نبوده و از ذهن سادهتری برخوردار بوده است.
انسان نباید پیچیدگی را با قابلیت اشتباه بگیرد و فکر کند دانا بودن یعنی پیچیده بودن.
نوابغ دنیا با راه حلهای ساده، پیچیدگیهای بیشماری را حل کردهاند و انسان هر چه به مبدأ نزدیکتر شود، غل و غش و پیچیدگی ارتباطش با مبدأ کمتر میشود. اکوسیستم حرکت به سوی سادگی را میآموزد و هر چه پیچیدگیهای ما بیشتر میشود، تأثیر منفی آن را به ما نشان میدهد.
جایگاه انسان در اکوسیستم
بنابراین؛ مطابق این قضیه، اکوسیستم مجری و هدف کلی آن طراحی بینهایت شخصیت است که بتواند از این روند بهرهبرداری خاصی به عمل بیاورد. در این رابطه، در سایمنتولوژی سوالی مطرح میشود که این کارخانه شخصیتسازی به چه منظوری ایجاد شده و هدف نهایی آن چیست؟
سایمنتولوژی میخواهد با جوابی که برای آن مییابد بتواند در تعیین جایگاه انسان به نتیجه ارزشمندی برسد. زیرا تا این جایگاه معلوم و مشخص نشود، هدف انسان از زندگی و پیدا کردن معنایی برای آن امکانپذیر نخواهد بود. بدون رسیدن به این نتیجه انسان همواره دچار سرگشتگی و سردرگمی خواهد بود و مجبور است که مسیر زندگی را همانگونه که تا کنون تجربه نموده با آزمون و خطا و احتمالات سپری کند.
یافتن جایگاه انسان در هستی کلید حل این معما خواهد بود و منجر به حل یک سری از تضادهای انسان شده و در بسیاری از موارد میتواند او را در مسیر زندگیاش هدایت و راهنمایی کند. زیرا، یکی از مشکلات انسان این است که:
نمیداند «جایگاهش کجاست»
چرا به او گفته میشود که «خودت را بشناس»
زیرا اگر انسان جایگاه خود را پیدا نکند و نتواند خود را شناخته و به فلسفه وجودی خود پی ببرد، با موجودیت خود به تضاد افتاده و یا برای آن جوابهایی پیدا میکند که او را از مرحله پرت میکند و به بیراهه میبرد همان اتفاقی که هم اکنون افتاده است. اکنون پیکره انسان را تضاد نسبت به همه چیز (با خالق، هستی، خود و دیگران) و این عامل بیماری زا را به جان خود انداخته و ذهن و روان و متعاقباً جسم خود را نیز به خطر بیاندازد (تضاد یک عامل ایجاد بیماری و اختلال است) و از طرف دیگر با اشتباه در انتخاب وسیله به جای هدف، فکر منفعت طلبی همه وجود او را فراگرفته، به طوری که به منافع آنی و مادی خود به هیچ چیز دیگری نمیاندیشد و این منفعت طلبی نه تنها باعث شده تا زندگی خود را فدا کند بلکه باعث به خطر افتادن کره زمین هم شده است باعث خلقت، خود انسان دچار در تضاد افتد و از این رو، پاسخ به این سوال به انسان کمک میکند که بداند بر روی این کره خاکی چه کار میکند و قرار است چه هدفی را دنبال کند. بنابراین؛ هدف غائی طرح و اجرای بینهایت شخصیت موجود در هستی، رسیدن به طرح وجودی انسان است.
اکوسیستم در چرخه فعلی خود (شروع از انفجار بزرگ)، میلیاردها سال تلاش نموده تا بینهایت شخصیت مختلف را بر عرصه گیتی و بر روی زمین طراحی و ایجاد کند. در این چرخه، شخصیت و رفتارهایی را پیاده کرده که در موجودات اعم از ذرات، حیوانات، گیاهان و میکروارگانیزمها تجلی یافته و سرانجام نتیجه نهایی همه این شخصیتها را به انسان انتقال و در چیدمان وجودی نرمافزاری انسان پیاده کرده (شکل ۶-۴) و برای اجرای این طرح، زمان بسیار طولانی را صرف کرده است.
برای مثال، قبل از این که انسان وجود داشته باشد، موریانهها آپارتمان سازی کرده و برجهای چند طبقه ساختهاند که برای هر طبقه آن منظور خاصی حساب شدهای در نظر گرفتهاند. نجابت اسب، وقار تمساح، وفای سگ، درندگی و بی رحمی گرگ، میل به اندوزش مورچه، میل به زندگی انگلی زالو و… همه شخصیتهایی هستند که شعور اکوسیستم کیهانی و زمینی قبل از انسان، آنها را طراحی و به طور جداگانه در مخلوقات مختلف پیاده نموده و سرانجام ماحصل همه این رفتارها و تمایلات را به انسان انتقال و در نرمافزارهای وجودی او جا داده است.
به عبارت دیگر، هر شخصیت ممکنی به وسیله اکوسیستم طراحی و در وجود انسان جاسازی شده است. انسان نیز میتواند به دلخواه خود هر نمونه از این شخصیتها را در وجود خود فعال یا غیرفعال کند. به طور خلاصه باید گفت که اکوسیستم کار عظیمی را هوشمندانه دنبال کرده و نقش خلاقانهای را ایفا نموده است. انسان وارث میلیاردها سال تلاش اکوسیستم و طراحی بینهایت نرمافزار میباشد که هر کدام را بخواهد میتواند در وجود خود فعال کند یا به صورت غیرفعال نگه دارد.
اکوسیستم زنده
از منظر فراکلنگری، اکوسیستم هم موجودی است که شخصیت، هویت و رفتار دارد و زنده محسوب میشود. هنگامی که انسان متوجه زنده بودن اکوسیستم بشود و روابط هوشمندانهاش را بفهمد، آنگاه خواهد فهمید که باید با این موجود هم با احترام برخورد کند، در آن صورت برای هستی احترام قائل میشود. در آن صورت بسیاری مشکلاتش کمتر میشود. بسیاری از معضلات انسان (از جمله فاجعه ناشی از اپیدمیها) از نادیده گرفتن اصل احترام به هستی ناشی میشود. در واقع، انسان ارزشی برای هستی قائل نیست و به همین دلیل ضررهای جبران ناپذیری را متحمل شده و خواهد شد.
روان
روان به دو بخش نهادی و عاطفی تقسیم میشود:
۱) روان نهادی (روان عام):
مرکز انگیزشهای احساسی موجود زنده در قبال نیازهای غریزی، روان نهادی خوانده میشود. برای مثال، دیر رسیدن آب و غذا به انسان، حیوان یا گیاه میتواند باعث بیحوصلگی، عصبانیت، اضطراب و عدم تعادل روانی و در نهایت افسردگی شود یا فقدان جفت برای یک حیوان در فصل جفتگیری میتواند باعث ایجاد افسردگی در آن حیوان شود. عامل روان نهادی از عوامل مشترک بیماریهای روانی مانند افسردگی در انسان، حیوان و گیاه است.
به همین ترتیب وقوع شرایطی نیز میتواند میکروارگانیزمها را دچار شوک و بروز رفتار غیرعادی ناشی از یک جهش ذهنی و روانی نماید که نوع و چگونگی آن قابل پیشبینی نیست و فقط میتوان فهمید که آنها روز به روز هوشمندتر میشوند و انسان باید به دیدگاههای نوینتری در مواجهه با آنها تجهیز شود. دیدگاههایی فراعلمی زیرا به زودی علم مجبور به اعتراف به ناتوانی در مقابله با اپیدمیهای نسل جدید که از هوشمندی فوق تصوری برخوردار خواهند بود میرسد.
۲) روان عاطفی:
دفاع شعوری:
شعور حیات قابلیتی دارد که حامل آن را به نحوی در مقابل عوامل تهدید کننده بقای آن حفظ میکند. برای مثال، میکروارگانیزمها را در مقابل آنتیبیوتیکها و یا پشهها را در مقابل سموم مختلف و یا آفتهای گوناگون را در برابر آفت کشها حفظ و مقاوم میکند و حیات آنها را به گونهای هدایت میکند که بتوانند خود را در مقابل این عوامل تهدید حفظ کنند و نسلهای بعدی بتوانند در مقابل این تهاجمات محیطی خود را ایمن کنند و علیه این عوامل، تولیدات شیمیایی و تمهیدات مختلف دفاعی نیز داشته باشند.
بنابراین؛ این موضوع باعث افزایش سطح هوشمندی موجود زنده میشود. زیرا مقاوم شدن یک میکروارگانیزم در مقابل آنتیبیوتیک نیاز به تمهیداتی است هوشمندانه که بتواند از طریق تولیدات شیمیایی دیگری اثر آن را خنثی کند و یا به نوعی ساختار وجودی خود را به گونهای تغییر دهد که آنتیبیوتیکها دیگر نتوانند اثر مخربی برروی او بگذارند. در حالی که قبل از ساخت آنتیبیوتیکها، این میکروارگانیزم از چنین قابلیتی برخوردار نبوده و تولید آنتیبیوتیک باعث بالا رفتن سطح هوشمندی آنها شده است. همچنین قبل از ساخت سموم توسط انسان، پشهها و آفتهای مختلف از قابلیت خنثی کردن اثر مخرب سموم بر روی زیست خود برخوردار نبودهاند و این قابلیت پس از تولید سموم به وجود آمده است. این در حالی است که سموم در ابتدا بر روی نسل اول آنها، اثر بسیار مخربی داشته و همه آنها را از بین برده و از آنها نیز که نابود شدهاند نسلی باقی نمانده تا بخواهند به تدریج راهکار مبارزه با سموم را پیدا کنند بلکه آن چیزی که این اطلاعات را در خود ثبت و ضبط نموده از طریق ذهن جمعی این پشهها و یا میکرو ارگانیزمها و حافظه ذهن جمعی آن هاست که اکوسیستم زمینی آنها را قادر ساخته که پس از چند نسل راهکار مقابله با تهدیدات صورت گرفته را اجرا نموده تا بتوانند در مقابل آن مصون شوند (زیرا از موجوداتی که نابود شدهاند نسلی باقی نمیماند که بخواهد از طریق انتقال ژنی اطلاعات را جابجا کند. بنابراین؛ این انتقال اطلاعات به طور صرف از طریق شعوری صورت گرفته و پس از انتقال نرمافزاری در بخش سختافزار آنها یا ژنها حک میشود و از آن پس جزء رفتار ثابت آنها خواهد شد تا جهش دیگر که باز هم لازم باشد که موجود زنده حرکت جدیدی در راستای بقای خود بر طبق الگوهای هوشمندانه اکوسیستم و تحت مدیریت شبکه شعور کیهانی انجام دهد. بنابراین؛ یکی از مکانیزمهای جهش و موتاسیون، هدایت و برنامهریزی اکوسیستم میباشد.
در این رابطه و تاثیر محیط در جهش و موتاسیون به مورد دیگری اشاره میشود. در بدن انسان، صدها هزار برابر تعداد سلولها (تعداد سلولهای بدن انسان: صد میلیارد) میکروارگانیزمهای مختلف زندگی میکنند به طوری که معلوم نیست که بدن ما در اصل سلولها هستند و یا میکروارگانیزمها. این میکروارگانیزمها به طور عمده در درون و بیرون از بدن با ما به صورت مسالمت آمیزی زندگی میکنند. تا حیات در بدن جریان دارد وجود کالبد اختری مانع حمله این موجودات به بدن میشود. اما به محض وقوع مرگ قطعی (از بین رفتن کالبد اختری)، این میکروارگانیزمها بلافاصله به بدن حمله نموده و شروع به متلاشی کردن جسد میکنند در حالی که تا ساعاتی قبل با این بدن به صورت مسالمت آمیز زندگی میکردند (تدبیر اکوسیستم برای از بین بردن لاشه همه موجودات زنده). اما عواملی میتوانند همین میکروارگانیزمها را به طغیان وادار کنند که به زندگی مسالمت آمیز با انسان خاتمه داده و به او حمله ور شوند (مانند مصرف مخدرهایی مثل کراک) به طوری که بدن انسان شروع به کرم زدن کند.
حال همان طوری که عوامل محیطی و آلودگیهای مختلفی مانند آلودگی امواج ناشی از میلیونها فرکانس مختلف از امواج موبایلها، رادارها، رادیو و تلویزیون و… که در هر لحظه با هر چیزی برخورد دارند، اکوسیستم را وادارد تا برای جلوگیری از برخی از ضایعات ناشی از این پدیده بشری (برای مثال: خودکش دسته جمعی نهنگها که میتواند آلودگی امواج باعث سرسام گرفتن آنها شده باشد) راه چارهای را بیندیشد و برای مثال میکروارگانیزمی را به چنان جهشی وا دارد که آن را به موجود خطرناکی علیه ما تبدیل کند، آن چنان که ارتباط همه انسانها را با یکدیگر قطع کند و چرخهای صنعت و تکنولوژی را از کار بیندازد و غرش موتورهای جت را که به طور مداوم امواج متلاطم ایجاد شده توسط آنها حیات موجودات مختلف ریز و درشت را که زندگیشان به خطر افتاده و برای ما نامحسوس است را از غرش بیاندارد و زمین دوباره روی آرامش و رهایی از آلودگی امواج و آلودگی صدا و… را به خود ببیند.
این آثار مضر، همانگونه که بر روی انسان آثار مخربی به جا گذاشته امکان این که بر روی میکروارگانیزمها هم اثر بگذارد، وجود دارد. همچنین باعث ایجاد جهشهایی بشود که اکوسیستم و هوشمندی از قبل نرمافزار آن را در آنها برای چنین شرایطی تعبیه کرده باشد و یا تعبیه کند و از آنها موجوداتی خطرناک و بسیار هوشمند (مانند ویروس اچ آی وی) ساخته و زندگی انسان را به جرم تخریب زمین فلج کند. زیرا اکوسیستم زمینی و هوشمندی حاکم بر آن وظیفه حفظ زمین را تا زمانی که شرایط بیرونی حاکم بر آن اجازه میدهد (وضعیت منظومه شمسی و پایان یافتن انرژی خورشیدی در چند میلیارد سال دیگر و…)، بر عهده دارد.
انواع رفتار در میدان شعوری
۱) رفتار ذره در میدان شعوری (رفتار سختافزاری)
رفتار هر ذرهای در چنین میدانی تابع قوانین و قواعد شعور مافوق خود است. رفتار یک جزء در این میدان، متفاوت از رفتار آن در سایر میدانهاست و شخصیت واقعی آن تفاوت پیدا میکند، یعنی از قواعد قبلی پیروی نمیکند.
۲) رفتار نرمافزاری در میدان شعوری
- اصلاح نرمافزاری:
در یک میدان شعوری، برنامههای نرمافزاری وجود انسان، حیوان و گیاه قابلیت اصلاح بر اساس میدان شعوری جدید را دارند که در نهایت به ارتقای کیفی رفتاری میانجامد.
- تطابق نرمافزاری:
در یک میدان شعوری، برنامههای نرمافزاری وجود انسان، قابلیت تطابق و همفازی با میدان شعوری جدید را دارند؛ از جمله نتایج حاصل از تطابق نرمافزاری در میدان شعوری، مصونیت شعوری میباشد.
نظریه مصونیت شعور
در یک میدان شعوری، رفتار یک میکروارگانیزم بستگی به حوزه شعوری اشتراکی مابین میکروارگانیزم و ناقل دارد و این رفتار به طور قطع با شخصیت حقیقی میکروارگانیزم تطابق ندارد. در نتیجه، برخی افراد ناقل میکروارگانیزمها هستند، اما بیمار نیستند.
مصونیت شعوری به دو گونه است:
۱) مصونیت شعوری طبیعی
برای مثال، افرادی که حیوانات خانگی را نگهداری میکنند و میکروارگانیزمها از آن حیوانات به بدن ایشان منتقل میشوند، اما این عده بیمار نمیشوند. زیرا در این موارد، میکروارگانیزمها به دلایل همفازی شعوری با این افراد معمولا رفتار خصمانهای بروز نمیدهند و در این میدان شعوری بهگونه خصمانهای رفتار نمیکنند. در نتیجه، این افراد بهطور طبیعی مصونیت شعوری پیدا کردهاند.
۲) مصونیت شعوری مصنوعی
این نوع مصونیت شعوری یکی از اهداف مهم فرادرمانی و سایمنتولوژی است که به معنای قرار دادن یا قرار گرفتن در یک میدان شعوری به مقاصد مختلف است؛ برای مثال استفاده از میدان شعوری برای درمان بیماریها، ترک اعتیاد و…
نظریه آلودگی شعوری
بر اساس یکی از نظریههای مطرح شده در فرادرمانی و سایمنتولوژی حالات ذهنی و روانی انسان میتواند ایجاد تشعشعات غیرفیزیکی یا بهعبارتی تشعشعات شعوری نماید که نه موج است و نه ذره.
این تشعشعات مثبت یا منفی میتواند بر روی دیگران آثار مثبت یا منفی بگذارد. به همین دلیل است که در مواجهه با افراد مختلف، حالات متفاوتی به انسان دست میدهد و حالتهای خوشایند یا نامطلوبی احساس میشود و به دنبال آن تغییر خلق نیز حادث میشود. به عبارت دیگر، هنگامی که کالبد روانی تشعشعات منفی ایجاد میکند، این تشعشعات میتواند باعث آلودگی و درگیری دیگران شود و آنها را تحت تاثیر خود قرار بدهد. برای مثال، افرادی که در ارتباط با اشخاص افسرده قرار میگیرند، پس از مدتی احساس افسردگی به آنها نیز دست میدهد.
از گروههایی که به شدت در معرض آلودگیهای تشعشعاتی قرار دارند، میتوان از روانپزشکان، روانشناسان، پزشکان، دندانپزشکان، هیپنوتیزورها، وکلا و… نام برد.
اما با توجه به موضوع فوق، آلودگی تشعشعاتی شعوری بر روی میکروارگانیزمها نیز میتواند اثر بخش باشد و آنها را وادار به دفاع شعوری علیه این پدیدهها کند که باعث ایجاد موتاسیون و جهشهایی گردد که قابل پیشبینی نیستند و در برخی موارد باعث صدمه رسانیدن مضاعف به انسان شوند. حتی میکروارگانیزمهایی هم که به صورت مسالمت آمیز با ما زندگی میکنند، ممکن است در مواجهه با تشعشعات شعوری منفی ما، واکنش مخرب از خود نشان دهند و همانطور که انسانها تحت تشعشع منفی تاثیر سوء میگیرند، این موجودات نیز تحت تاثیرات تشعشعاتی شعوری منفی ما، واکنشهای منفی و مخرب از خود نشان میدهند.
مصونیت شعوری
نوعی دفاع شعوری به صورت تطابق و همفازی با عوامل شیمیایی و میکروارگانیزمی و… همچنین اتخاذ رفتار مسالمت آمیز با این عوامل.
تغییرات ژن در طول تاریخ بشریت
- برنامه ژن در استعداد ریشهای موجود ولی خاموش بوده یعنی در ابتدا پیام چندانی از وجود نقایص ژنتیکی وجود نداشته که انتقال بدهد. سپس این برنامهها یک به یک فعال شدهاند. هر نقصی که پیش آمده از نقایص محیطی، رفتاری و… حاصل شده و به تدریج که جلو آمده، مشکلات بیشتر و بیشتری اتفاق افتاده است و در حال حاضر ژن انسان در سطح وسیعی حامل مشکلات مختلفی شده است.
انسان در طول تاریخ هر چه به زمان حال نزدیکتر شده، ژن او معیوب و معیوبتر شده است چرا که رفتارها به صورت زنجیروار، بازخورد منفی خودشان را آورده و در ژن گذاشتهاند و یک سری از عوامل تخریب کننده ژن (مانند امواج مختلف، ویروسهای غیرارگانیک و…) نیز بر روی آن تأثیرگذار بودهاند. پس اینطور نیست که از روز اول ژن معیوبی را به دامن انسان انداخته باشند. این مسائل و مشکلات ژنتیکی فعلی، شاید هزاران سال قبل به گستردگی امروز نبوده است. این نشان میدهد که بازخورد اختلالات رفتاری انسان روی ژن اثر منفی میگذارد و به طور مرتب دارد کلیدهایی را که میلیاردها سال خاموش بودهاند، روشن میکند و شدتی را نیز (مانند کلیدهای یک اکوالیزر) تعریف میکند. در نتیجه، روز به روز باید انتظار مشکلات ژنتیکی بیشتری را داشت.
- ژن موجودات زنده در معرض یک سری از تخریبها قرار دارد که شاید در حال حاضر انسان اشراف چندانی بدان نداشته باشد. آلودگیهای امواج (ناشی از تعدد تلفنهای همراه و…) میتوانند از عوامل تغییراتی در کل اکوسیستم زمینی باشند. برای مثال، خودکشی دست جمعی نهنگها میتواند به علت وجود بینهایت فرکانسهایی باشد که برای آنها غیرقابل تحمل بوده و در حوزه شنوایی آنها ایجاد اختلال کرده و باعث سرسام گرفتن آنها شده باشد. اما به احتمال زیاد این موضوع روی ژن آنها اثر گذاشته است. انسان در حال حاضر بهطور دقیق نمیداند لطماتی را که به اکوسیستم وارد نموده، چه تغییراتی را در مجموعه ژنتیک موجودات زنده دراکوسیستم وارد کرده است.
در نتیجه، انسان باید منتظر فجایع بزرگتری باشد زیرا بر اساس اصل منفعت طلبی، به طور صرف، فقط منافع خود را در نظر گرفته است. انسانها شاید به زودی مجبور شوند از تکنولوژی فاصله گرفته حتی تلفنهای همراه خود را کنار بگذارند، از فلزات فاصله بگیرند و…
انتقال شعوری اطلاعات
منظور از انتقال شعوری اطلاعات این است که بتوان اطلاعاتی را از طریق میدانهای شعوری به سلول، مولکول، میکروارگانیزم و… انتقال داد، بدون این که به عوامل فیزیکی نیازی باشد.
انواع انتقال شعوری اطلاعات:
- انتقال شعوری اطلاعات در محیط زنده مانند بارداری شعوری
- انتقال شعوری از طریق باردار کردن شعوری مواد
- در طی اِعمال میدان«شارژ شعوری»، ماده مورد استفاده که تحت شارژ شعوری قرار گرفته، میتواند شعور ناشی از وجود یک میدان شعوری را در خود ثبت و ضبط نموده و انتقال دهد. بدیهی است با این انتقال، اثرات شعوری آن میدان در سوژه مورد آزمایش آشکار میگردد. با این توضیح، امکان ساخت دارو با استفاده از خوراکی و نوشیدنیها بدون استفاده از هرگونه مواد شیمیایی وجود دارد که به آن«شارژ شعوری» میگوییم.
- انتقال شعوری اطلاعات در محیط آزمایشگاه
در این حالت، اطلاعات از یک نمونه بدون هیچگونه مداخله فیزیکی به نمونه دیگری انتقال پیدا میکند.
- انتقال شعوری از طریق ذهن جمعی کل و جزء
ذهن جمعی کل و گونههای مختلف حیات
یکی از راههای انتقال اطلاعات، وجود ذهن جمعی کل، اشتراک بین ذهن همه گونههای مختلف حیات از جمله بین انسانها، حیوانها و گیاهها و… میباشد که از این راه اطلاعات لازم را به یکدیگر به طریقه شعوری انتقال میدهند. ذهن جمعی انسانها که در حقیقت ناشی از تن واحده بشر و یا گونههای دیگر میباشد که در انتقال پنهان و شعوری بین انسانها نقش موثری داشته، به ویژه در زمانی که ارتباط بین قارهای به سادگی امروز نبوده و بسیار دشوار و به ندرت انجام گرفته، اما اطلاعات بشر در بین قارهها از این طریق به اشتراک گذارده شده است. انسان به دو طریق آشکار کننده شعور میباشد:
- به طور انفرادی
- به طور جمعی که در آن صورت نقش یک تن واحده را بازی میکند.
ذهن
یکی از داشتههای کیهان، ادراکاتی است که ناشی از زندگی موجودات زنده بوده و در آن جریان مییابد. «ادراکات» مجموعه آن برداشتی است که هر ناظری (موجودات زنده) از موجودیت و حضور خود در کیهان به دست میآورد. این ادراکات در دو سطح ادراکات انسانی و ادراکات سایر موجودات زنده تقسیم میشود. اما این ادراکات به عنوان بخشی از اطلاعات ایجاد شده در کیهان تلقی میشود و اطلاعات ناشی از حیات به واسطه این که «حیات» نه ماده است و نه انرژی، دستخوش هیچگونه تغییری فیزیکی نمیشود و همواره وجود دارد، فقط برای آشکارشدن آن باید آشکارکنندههای حیات و شرایط محیطی لازم وجود داشته باشند.
تعریف عام ذهن
ذهن، عامل مدیریت نرمافزاری همه ابعاد وجودی کیهان، انسان، حیوان، گیاه، سلول، مولکول، میکروارگانیزم، اتم، ذره و… میباشد. به عبارت دیگر، ذهن کلیه نرمافزارهای بخشهای مختلف وجود هر عضوی در کیهان از کل (کیهان) تا جزء (ذره) را مدیریت میکند.
ذهن به دو بخش نهادی و ادراکی تقسیم میشود:
۱- ذهن نهادی:
ذهنی که در رابطه با تأمین نیازهای نهادی یا غریزی یا ماشینی، اطلاعات لازم را چیدمان و پس از پردازش این اطلاعات، راه حلهای مناسب را برای تنازع بقاء ارائه و اجرا میکند. برای مثال، یک مورچه با ذهن نهادی خود به خوبی میداند که چگونه لانه خود را بسازد و چگونه دانهها را حمل و آنها را انبار کند و یا ذهن یک ذره همه برنامههای نرمافزاری ذره را برای آن مدیریت میکند تا ذره بتواند در میدان آگاهی اطلاعات مورد نیاز خود را از میان انبوه اطلاعات کیهان مورد استفاده و بهرهبرداری قرار دهد.
۲- ذهن ادراکی:
ذهن ادراکی، چیدمان اطلاعات و پردازش آنها را به گونهای انجام میدهد که منجر به تعبیر و تفسیر از خلقت، هستی، خود و هر موضوعی در پیرامون انسان میشود و منتهی به برداشتها، ادراکات و فهم متفاوتی نسبت به هر پدیدهای میگردد. این نوع ادراک، مختص انسان بوده و ذهن ادراکی فقط در انسان فعال میباشد و در حیوان و گیاه غیرفعال است.
حافظه ذره
هر ذره دارای حافظهای است که میتواند تحت تاثیر میدانهای شعوری دیگر قرار بگیرد. در این رابطه تجربهای در خصوص میدانهای شعوری به نام شارژ شعوری وجود دارد که در آن مواد مختلف در میدانهای شعوری مختلف باردار شده و شعور آن میدان را انتقال میدهند.
ذهن جمعی جزء
ذهن جمعی (روح جمعی) هر دسته از گونههای حیات از جمله ذهن جمعی انسان را شامل میشود. ذهن جمعی تمام ادراکات ذهنی یک گونه خاص را به تفکیک شامل میشود. این ادراکات ذهنی پس از انعکاس در ذهن جمعی کل به سوی همان گونه خاص یا «ذهن جمعی جزء» بازتاب پیدا میکند. از طریق این بازتاب، سایر اعضای آن گونه نیز در تجارب به دست آمده از حیات همنوعان خود سهیم میشوند.
با این توضیحات یکی از راههای تشدید سرایت در اپیدمیها، طغیان آن گونه از میکروارگانیزمها بر اثر بازتاب شعوری در ذهن جمعی آن هاست. که در مواردی نیز باعث کپیسازی شعوری نیز میتواند بشود.
حافظه ذهن جمعی جزء
کلیه موارد اتفاق افتاده بر روی هرگونه از موجودات زنده در حافظه ذهن جمعی جزء ثبت و ضبط میشود و به نسلهای بعدی انتقال پیدا میکند. این اطلاعات از طریق ژن در صورتی انتقال پیدا میکند که موجود زنده قادر به بقای نسل خود باشد. ولی در صورتی که به یک باره نابود شود؛ اطلاعات مربوط به آن در حافظه ذهن جمعی حفظ میشود و به محض این که شرایط برای زندگی آنگونه فراهم شود، اطلاعات خود را به آن موجود انتقال میدهد. فرض کنید گروهی ار پشهها بر اثر سم پاشی از بین بروند. بدیهی است که نسلی از این پشهها زنده نمیماند که بخواهد اطلاعات خود را از طریق ژن به نسل دیگری انتقال دهد. بعدها در نقاط دیگری که هیچگونه ارتباطی با این پشهها نداشتهاند نسلی از پشهها متولد میشوند که در مقابل آن نوع سم مصونیت داشته باشند. همچنین در مورد آفتها، میکروارگانیزمها و…
ذهن جمعی (انعکاس جمعی)
انعکاس جمعی یا روح جمعی، کالبدی مشترک و مانند یک آینه کروی است که هر فردی در مرکز آن قرار دارد و از طریق آن، برآیند اندیشهها و تشعشعات مختلف بر او منعکس میشود و تشدید پیدا میکند. از این رو، برآیند نوع تفکرات هر جامعه، به عنوان یک ویژگی عمومی در آن جامعه بهروز میکند و حتی به نسل بعد نیز منتقل میشود. روح جمعی زیر مجموعه هم دارد؛ به عنوان مثال، روح جمعی یک خانواده، یک روستا، یک شهر، کره زمین، حیوانات و… که هر کدام از این موارد هم بهطور مستقل عمل میکنند و هم در نهایت با هم یک انعکاس کلی دارند و بازتاب آن کل هستی را فرا میگیرد.
پشت هر حرکتی شعوری نهفته است و شعور نه ماده است و نه انرژی. در ضمن، به دلیل خاصیت فرازمانی، آگاهی بدون زمان در همه جا پخش است. اگر جهان هستی از فاصله بینهایت دور رویت شود مانند یک کریستال خواهد بود. جهان هستی نیز از مجموعه شعوری بشر تأثیرپذیر است؛ بشر مجموعه انسانها است و شعور همه انسانها روی هم میتواند کریستال هستی را به شکل هنجار یا ناهنجاری تبدیل کند. انسان میتواند هستی را از نظر شعوری آلوده کند. در این صورت بازتاب این آلودگی را دوباره روی کره زمین مشاهده خواهد کرد.
ذهن جمعی، نتایج حاصل از فعالیتهای ذهنی همه آشکارکنندههای حیات (موجودات زنده) برای هر گروه زیستی را به تفکیک جمع میکند و دوباره آن را به سوی همین موجودات منعکس میکند تا بتواند تجارب حیات را در کیهان گسترش دهد (برای مثال در یک جزیره وقتی به میمونها در یک جزیره آموزش داده شد که سیب زمینی را بشویند و بخورند؛ پس از مدتی در سایر جزایر همه میمونها این آموزه را فرا گرفته و به کار بردند). البته فقط آشکارکنندههای حیات میتوانند از این بازتاب استفاده کنند. در واقع این بازتاب، نتایج حاصل از حیات توسط موجودات زنده بر روی زمین اعم از انسان، حیوان، گیاه و میکروارگانیزمها است.
حافظه جمعی (حافظه انعکاس جمعی)
نرمافزار حافظه جمعی، سوابق هر آن چه را که در ذهن جمعی در طی میلیاردها سال تا به امروز اتفاق افتاده است، در خود ذخیره و ثبت و ضبط دارد. به طور مثال، بشر امروز از تاریکی یا تنها ماندن در تاریکی میترسد در صورتی که اینگونه مشکلات برای او حل شده است؛ این موارد به جاهایی بر میگردد که در حافظه جمعی نهفته است، جاهاییکه همه انسانها از تاریکی یا تنها ماندن در تاریکی میترسیدند، چون احساس میکردند که در روشنایی و در جمع بهتر میتوانند خودشان را حفظ کنند. از حافظه جمعی گاهی به عنوان ناخودآگاه جمعی نیز نام برده میشود. یک جنین در دوران بارداری نیز تحت تأثیر برنامههای حافظه جمعی قرار دارد.
همه آن چه که از موجودات زنده به سوی آشکارکنندههای حیات انعکاس پیدا میکند و مجدداً همانطور که توضیح داده شد دوباره به سوی موجودات زنده بازتاب پیدا میکند؛ در یک حافظه عظیم جمعی کل ذخیره و ثبت و ضبط میشود. در حقیقت تجربه حیات در کره در کیهان حفظ میشود و یکی از برنامههای نرمافزاری برای ایجاد «جهش (موتاسیون)» و «تنوع انواع» در اکوسیستم، همین حافظه جمعی کل میباشد.
انواع برنامهپذیری ذهن جمعی
ذهن جمعی به دو گونه برنامه میپذیرد که عبارتند از:
- برنامهپذیری طبیعی که همواره هرگونه بازتاب ذهنی-روانی همه موجودات زنده در آن انعکاس و ثبت و ضبط و به سایرین انتقال مییابد.
- برنامهپذیری شعوری ناشی از میدانهای شعوری متغیر که در آن برنامههای مشخصی از طریق مدار هوشمندی در آن به جر این یافته و انعکاس مییابد. اثربخشی این روش در کوتاه مدت ملموس میباشد.
حافظه (شعوری – حیات) کیهان
بخشی از حافظه جاری در کیهان، حافظه مربوط به ثبت و ضبط تجارب ناشی از جریان حیات در کیهان است.
این حافظه از بین رفتنی نیست. زیرا، بهطور مستقیم وابسته به حیات کیهانی بوده و چون این حیات همواره ادامه دارد و وجود آن تابع شرایط مختلف کیهان مانند قرار داشتن در شرایط بیگ کونچ یا رسیدن کیهان به انتها و… ندارد و مرگ کیهان در ابتدا و انتهای عمر آن هیچگونه تاثیری بر آن ندارد. بنابراین؛ همواره وجود داشته و از بین نمیرود. اما این حافظه به طور صرف هنگامی موضوعی را برای ضبط شدن در اختیار دارد که آشکارکنندههای حیات (موجودات زنده) فعال باشند یعنی آشکارکنندههای کیهان شرایط مناسب برای آشکارسازی حیات را در اختیار داشته باشند (کیهان از بیگ بنگ خارج شده باشد و به پایان زندگی خود نیز در انتهای لبه کیهان نرسیده باشد). در این صورت حافظه حیات کیهان، تجربه هر سیکل از زندگی کیهان را به سیکل بعدی انتقال میدهد.
ذهن کیهانی
از این دیدگاه، کیهان که به پشتوانه هوشمندی به پیش میرود، سیستمی هدفمند و هماهنگ میباشد. از منظر «کیهان شناسی رفتاری»، کیهان دارای شخصیت، رفتار و هویت مشخص و معین است. این دیدگاه برای چنین موجودیتی ذهن کیهانی را نیز تعریف میکند که تلفیقی از همه آن چه که در آن از شعور و حیات و آن چه که انسان به عنوان ارزش میآفریند و کیهان آن را انتقال میدهد را شامل میشود. گذشته از این در هر لحظه به داشتههای تجربی و معرفتی کیهان نیز افزوده میگردد.
حافظه کیهانی
در کیهان دو نوع حافظه در جریان است:
- حافظه ذهن کیهانی
- حافظه فوتونی کیهان
کیهان دارای حافظهای است فوتونی که هر لحظه به اطلاعات فوتونی آن اضافه میشود (هر سال زمینی به اندازه یک سال نوری به اطلاعات کیهان اضافه میشود). به عبارت دیگر با بالارفتن سن کیهان پس از بیگ بنگ و رسیدن به لحظه تولد، حافظه فوتونی نیز آغاز به ثبت و ضبط وقایع کیهان نموده است. به طوری که ثانیه به ثانیه اطلاعات کیهان بیشتر میشود. حال سوال این است که:
حد و نهایت حافظه کیهانی چقدر است و در کجا خاتمه پیدا میکند؟
آیا با مرگ کیهان قبل از حادثه سیاهچاله در انتهای این چرخه و مرگ مجدد آن در انتهای کیهان، حافظه قبلی کیهان نیز از بین میرود؟
آیا حافظه کیهان مربوط به قبل از انفجار بزرگ نیز هنوز محفوظ است و یا با وقوع این انفجار حافظه قبلی کیهان پاک شده و از نو فعال و اقدام به ثبت وقایع نموده است؟
بهطور قطع میتوان گفت که اطلاعات ماقبل انفجار بزرگ (در چرخه قبلی) قابل دسترسی نیست و در هر دوره از حرکت جدید کیهان (شکل- ۳۳)، این حافظه پاک و در حرکت بعدی دوباره کیهان دارای حافظه فوتونی میشود (یعنی یک بار در رفت و یک بار در برگشت حافظه کیهانی پاک میشود).
بنابراین؛ در هر دوره چه در مسیر انبساط و چه در مسیر انقباض، کیهان هر روز آگاهتر از روز قبل میشود. بخشی از این اطلاعات را انسان در کیهان میآفریند (مانند آن چه که در ذهن جمعی انعکاس مییابد). اما با توجه به (شکل-۳۸) اطلاعات حاصله از حرکت کیهان در هر دوره از حرکت کیهان و بین هر دوره از زندگی کیهان ذخیره میشود. با این ترتیب هیچ اطلاعاتی از بین نمیرود و کیهان آن را به صورت دورهای حفظ و نگهداری میکند. بهطوری که انسان و یا هر ذرهای در محاصره اطلاعات گذشته توسط حافظه فوتونی کیهان قرار دارد.
به عبارتی دیگر در ابتدا که شعور کیهان را با تدابیر و تمهیدات پیش گفته به راه انداخته و سپس اطلاعات ناشی از این حرکت و به ویژه اطلاعاتی را که انسان کشف و در جهات مختلف (از جمله ایجاد تکنولوژی) به کار میگیرد، در خود برای همیشه ثبت و ضبط میکند.
اختلال در میدانهای شعوری
اختلال در میدانهای شعوری به دو دسته اختلال شعوری نرمافزاری و سختافزاری تقسیم میشود که شامل موارد زیر میشوند:
۱- اختلال شعوری نرمافزاری
- ورود برنامههای غلط به بخشهای نرمافزاری وجود
- آلودگی به ویروسهای غیرارگانیگ
- ترجمه غلط توسط جسم
- اختلالات سنسوری ناشی از استعمال مواد مخدر
- اطلاعات غلط ناشی از سنسورهای ذهنی و فراذهنی
- وارد شدن صدمات جسمی
۲- اختلال شعوری سختافزاری
- حملات شعوری سلول (بیماریهای التهابی- تخریبی)
- حمله به سلولهای خودی (بیماریهای خودایمن)
- حمله به پوشش میلین عصب
- حمله به مفاصل
- حمله به مخاط دهان و …
- حمله به سلولهای عضو پیوندی
- حمله به سلولهای خودی (بیماریهای خودایمن)
- اختلال در عملکرد سلول
- اختلال در انجام فعالیتها و عملکرد معمولی
- اختلال در عملکرد تکثیر سلول
- پرکاری تکثیر سلول
- کمکاری تکثیر سلول
- کپی شعوری سلول سالم یک عضو در اعضای دیگر
- انتقال شعوری از یک سلول معیوب به سلولهای دیگر
هر کدام از این موارد در ادامه بهتفصیل شرح داده میشوند.
اختلال شعوری نرمافزاری
اختلال شعوری نرمافزاری از چند طریق ممکن است ایجاد شود:
- ورود برنامههای غلط به بخشهای نرمافزاری وجود:
دریافت هرگونه اطلاعات غلط از پیرامون میتواند در برنامهنویسی نرمافزارهای وجودی انسان اختلال ایجاد کند که تأثیر آن در مرحله اجرا نمایان میشود.
- انتقال شعوری از یک سلول معیوب به سلولهای دیگر:
دستور عملکرد غلط یک سلول میتواند از طریق انتقال شعوری به سلولهای دیگر منتقل شود. در این صورت سلولهایی که آمادگی پذیرش این عملکرد خارج از رویه را دارند با سلول مورد نظر هم سو و هم خوان میشوند و این سلول، آنها را نیز به تکثیر خارج از برنامه سوق میدهد. در پزشکی رایج گفته میشود که سلول معیوب از عضو مربوط به خود جدا و در بدن جابجا میشود که به اصطلاح آن را متاستاز4 مینامند، در حالی که شواهدی بر متاستازهای دور از دسترس موجود است که در آنها دسترسی عروق خونی و لنفاوی به سلولها غیرممکن یا سخت است. بنابراین؛ در کنار نظریه یاد شده در علم پزشکی، از این دیدگاه احتمال دیگری مورد بررسی قرار میگیرد که با عنوان تئوری قابلیت انتقال شعوری معرفی میشود. بر اساس این تئوری، این امکان نیز وجود دارد که سلول معیوب مانند دیاپازونی، سلولهای دیگر را در معرض تشعشعات شعوری خود قرار دهد و هر سلولی که با آن همخوان و همفاز شود، اطلاعات آن را دریافت کند و مورد کپی سازی و تکثیر قرار گیرد یعنی در واقع شعور معیوب سلول و اطلاعات آن به بافت دیگر منتقل میشود و نه خود سلول. به همین دلیل، با انجام فرادرمانی و با ایجاد یک میدان شعوری، امکان توقف متاستاز و جلوگیری از انتقال و ارتعاش شعور معیوب وجود دارد. همچنین اصلاح شعوری سلولی که تکثیر بیرویه داشته، از همین طریق امکان دارد.
مطابق توضیحات فوق، امکان انتقال شعوری از یک میکروارگانیزم به میکروارگانیزم دیگر نیز وجود دارد.
نظریه شارژ شعوری
همانطورکه میتوان اطلاعاتی را به وسیله یک مخزن حافظه به یک رایانه منتقل کرد، این امکان وجود دارد که شعور را نیز از طرق دیگری نیز مانند مواد غذایی، پوشاک و… انتقال داد. به عبارت دیگر به جای اینکه بیمار بهطور مستقیم از طریق اتصال، شارژ شود، این کار از طریق مواد غذایی و… انجام میشود که به آن شارژ شعوری گفته میشود. لازم به ذکر است که شارژ بر دو نوع است:
۱- طبیعی:
در یک محیط، کلیه شعورهای موجود در حال شارژ طبیعی میباشند و هر چیزی در معرض شعور چیز دیگری هست. به عنوان مثال، مکانی که گروهی در آن حضور دارند، در معرض شارژ شعوری آن گروه قرار دارد. لباسهای دست دوم نیز بستگی به افرادی که آنها را پوشیدهاند، شارژ شعوری مخصوص به خود را دارند. بهعبارت دیگر، کسانی که قبلاً این لباسها را پوشیدهاند، باعث شارژ شعوری این لباسها شدهاند. در این صورت ممکن است فردی لباس دست دومی را بپوشد و احساس اضطراب یا بر عکس احساس آرامش کند که این احساس او مرتبط با شعوری است که از فرد قبلی بر روی لباس اثر گذاشته است. انتقال خون و پیوند اعضاء نیز هر کدام شارژ طبیعی منحصر به خود را دارند. در صورتی که عضوی از فردی به فرد دیگر انتقال پیدا کند، در محل جدید شارژ طبیعی خودش را خواهد داشت یا تحت تأثیر شارژ محیط قرار میگیرد. بنابراین؛ در انتقال خون ممکن است که واحد خونی به فردی تزریق شود ولی بعد از مدتی این فرد احساس متفاوتی مانند افسردگی پیدا کند که میتواند به این دلیل باشد که خون تزریق شده از یک فرد افسرده بوده است.
۲- شارژ غیرطبیعی:
شارژی که میتوان آن را انتقال داد و در بالا به آن اشاره شد که هم میتواند در مورد اشیاء (مثل مواد غذایی، پوشاک و …) و هم مکانها اعمال شود.
در خاتمه، مطالب فوق از میان کتب، مقالات، سخنرانیهای مربوط به دهه هشتاد شمسی اینجانب انتخاب و یادآوری گردید. در ضمن در این اپیدمی که کار چندانی بجز رعایت بهداشت عمومی از دنیای پزشکی در قبال آن بر نمیآید، توصیه میگردد:
- به سوی معنویت باز گردیم. زیرا معنویت تنها راه نجات انسانهاست و اکثر مشکلات بشر در همین رابطه است و از درگاه خداوند متعال درخواست کنیم تا ما را مشمول رحمت خود قرار دهد.
- در ذهن جمعی (روح جمعی) برای بشریت طلب خیر داشته باشیم و ارتباط همفازی کیهانی (این امکان برای همه کسانی که حلقه همفازی کیهانی را دارند، فراهم گردید) برای همفاز شدن همه اجزای کیهان با اکوسیستم (به ویژه ویروس کرونا) به منظور جلوگیری از این لجام گسیختگی و همچنین جلوگیری از ارسال پیامهای شعوری مخرب (ناشی از فعالیتهای شعوری این ویروس) را داشته باشیم.
- از ورود به فاز منفی اجتناب و از وحشت زدگی به شدت خودداری شود. همچنین توکل به خدا هرگز فراموش نشود.
- این وضعیت فرصتی استثنایی است برای به خود آمدن و شناخت قدر هستی و به دیده تقدس و احترام به آن نگاه کردن (به عنوان عالم وجه الهی). به این منظور و به واسطه وجود هستی به درگاه خداوند شکرگزار باشیم.
با آرزوی توفیق الهی
محمد علی طاهری