گسترش صلح جهانی
سازمان صلح طاهری، با تکیه بر دکترین اینتریونیورسال، چشماندازی نو برای تحقق صلح جهانی ارائه میدهد؛ نگاهی که وحدت همه انسانها در قالب «تن واحده» را به رسمیت میشناسد و صلح را نه صرفاً پایان جنگ، بلکه جلوهای از عدالت، احترام و آگاهی میداند.
در این نگرش، احیای شأن و کرامت انسانی، لازمهی هر صلح پایدار است؛ صلحی که در آن عدالت اجتماعی برقرار باشد، فرصتهای برابر فراهم گردد، و انسانها فارغ از جایگاه اجتماعی و جغرافیایی خود، امکان زیستن با عزت و معنا را داشته باشند. جهانی شدن پدیدهی صلح، این کهن آرمان انسانی، یکی از مباحث مهم و جدی در محافل بینالمللی است که نقشی پررنگ در تضعیف مرزها، همگرایی ملل و احیاء حقوق بشری ایفا میکند.
از این رو، سازمان صلح طاهری با هدف گسترش صلح جهانی، دفاع از حقوق بشر و حفاظت از محیطزیست، بستری مناسب برای مشارکت علاقهمندان به این فعالیتهای بشردوستانه فراهم کرده است تا در چارچوب مبانی فکری این سازمان و با رویکرد اینتریونیورسالیزم، در مسیر توسعه آگاهی و ارتقای کیفیت زندگی بشر گام بردارند. علاقهمندان میتوانند با عضویت بهعنوان سفیر صلح طاهری و با پایبندی به آییننامه انضباطی، در زمینههایی همچون راهاندازی تشکلها و کمپهای آموزشی، ترویج کرامت انسانی، حفاظت از زمین و آگاهیبخشی سیاسی برای شناخت حقوق بنیادین و تبیین آن در محافل بینالمللی فعالیت نمایند.
سازمان صلح طاهری، دکترین اختصاصی خود را که فاقد هرگونه جنبهی سیاسی است، پیشنهاد مینماید و در پی آن، نگرشی را معرفی میکند که در آن، کل هستی وطن انسان تلقی میگردد. بر پایهی این بینش، میتوان بدون توسل به زور و دیکتاتوری، در راستای صیانت از کرامت ذاتی انسان و تقویت همبستگی میان افراد بشر، زمینهی تعالی و صلح پایدار را در سراسر جهان فراهم ساخت.
به عبارتی دیگر، پس از قرنها تجربههای غمانگیز و ویرانگر، دولتها باید دریافته باشند که «ضمانت صلح، انباشت زرادخانهها نیست». البته این به معنای خلع سلاح کامل و تسلیمپذیری در برابر دشمن نیست، بلکه تأکید بر صرف هزینهای معقول است؛ چراکه با نگاهی دقیق میتوان دریافت جهانیان با پارادوکسی بنیادین روبرو هستند:
آیا تولید سلاحهای کشتار جمعی، شیمیایی و میکروبی توسط دولتهای قدرتمند، میتواند به صلح پایدار بینجامد؟ تجربهی قرن اخیر، پاسخ روشنی به ما داده است: هرگز
ایدهآل آن است که بودجههای کلان بهجای تسلیحات، صرف رفع معضلات زیستمحیطی چون زدودن آلایندهها، بیابانزدایی، تولید جنگل، تأمین و احیای چرخهی آب، مقابله با خشکسالی، و نیز از بین بردن فقر، گرسنگی و بیماری در مناطق محروم شود؛ چراکه این سیارهی بیهمتا، در حال حاضر، تنها مأمن زیست بشری است.
مردمان هیچ سرزمینی بهخودیخود زیادهخواه و جنگطلب نیستند. این حاکمان و برنامهریزان قدرت هستند که باید به این درک برسند: جنگها، حاصل زیادهخواهی آنان است و حاکمیت انسان بر انسان، امری خلاف حقوق طبیعی و بشری است؛ چرا که «حاکمان، مستخدمینی بیش نیستند که برای مدتی محدود در استخدام مردم خود درمیآیند.»
پایان جنگ، کشتار و سرگشتگی تنها زمانی فرا خواهد رسید که انسان در پی کشف فلسفهی وجودی خود و رسالتش در این کرهی خاکی برآید. انسان، تنها موجودی است که معنا و مفهوم صلح را درمییابد. برخلاف دیگر موجودات، او قادر است برای بقای خود، به جای خشونت، به آشتی و آگاهی متوسل شود. این تمایل درونی به صلح، ریشه در درک انسان از ارزش زندگی، شأن انسانی و نیاز به فرصتهای برابر دارد. مفاهیمی که تنها در سایهی آرامش، آزادی و همزیستی مسالمتآمیز تحقق مییابند.
گسترش صلح جهانی یعنی سوق دادن انسانها به سمت اندیشهورزی و همکاری هماهنگ برای ساخت جهانی که در آن، هر فرد بدون ترس از سلطه، تبعیض یا خشونت، امکان زیستن و شکوفایی داشته باشد. این روند نه تنها تحقق آرمانهای فردی را ممکن میسازد، بلکه بستری برای خودشناسی، رشد معنوی، و بازسازی درونی جوامع فراهم میآورد. در جهانی که صلح برقرار باشد، انرژی و منابعی که اکنون صرف جنگ و دفاع میشود، میتواند صرف ارتقاء شخصیت انسان، بیدارسازی وجدان بشری و ترمیم روابط انسانی گردید. برای تحقق و نهادینهسازی این آرمان، لازم است انسان برای تمامی اجزای هستی احترام و تقدس قائل شود و با فاصله گرفتن از خشونت و آشتی درونی با هستی، راهحلی بنیادین برای زیستن در صلح و کرامت بگشاید.